کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نمرة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
نمره گذاشتن
لغتنامه دهخدا
نمره گذاشتن . [ ن ُ رِ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) با نوشتن نمره و شماره روی اجزاء یک کلی یا افراد یک مجموعه ،ترتیب آنها را مشخص کردن . رجوع به نمره گذاری شود.
-
نمره گرفتن
لغتنامه دهخدا
نمره گرفتن . [ ن ُ رِ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) در مدارس ، پس از جواب دادن به سوءالات معلم یا گذراندن امتحانات از ممتحن مناسب و مطابق پاسخ های درستی که شاگرد داده است به اخذ نمره ای که معرف معلومات اوست موفق شدن . مقابل نمره دادن .
-
نمره زنی
لغتنامه دهخدا
نمره زنی . [ ن ُ رِ زَ ] (حامص مرکب ) نمره گذاری . رجوع به نمره گذاری شود. || (اِ مرکب ) ابزار نمره زدن . وسیله ای که با آن روی اوراق دسته ٔ قبض و امثال آن نمره ٔ ترتیب بگذارند.
-
نمره گذاری
لغتنامه دهخدا
نمره گذاری . [ ن ُ رِ گ ُ ] (حامص مرکب ) با ارقام و اعداد ترتیبی ، تعداد و ترتیب افراد یک کلی و آحاد یک گروه را مشخص کردن : نمره گذاری اتومبیل ها، نمره گذاری خانه ها.
-
نمره گیر
لغتنامه دهخدا
نمره گیر. [ ن ُ رِ ] (اِ مرکب ) آلتی که در تلفن تعبیه شده است شامل نمره ها و با چرخاندن آن نمره ٔ مطلوب را به دست آرند و با طرف مکالمه کنند.
-
نمره درس
دیکشنری فارسی به عربی
نقطة
-
نمره ای
دیکشنری فارسی به عربی
عددي
-
نمره دادن
دیکشنری فارسی به عربی
درجة
-
جستوجو در متن
-
scorepads
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نمره ها
-
score out
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نمره خارج شدن
-
ببرماده
دیکشنری فارسی به عربی
نمرة
-
ماده پلنگ
دیکشنری فارسی به عربی
نمرة
-
نمر
لغتنامه دهخدا
نمر.[ ن ُ م َ ] (ع اِ) ج ِ نُمْرة. رجوع به نُمْرة شود.
-
نمرات
لغتنامه دهخدا
نمرات . [ ن ُ م َ ] (اِ) جمع منحوتی است از نمره . رجوع به نمره شود.
-
number
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عدد، شماره، رقم، عده، نمره، شماره یا عدد، شمردن، نمره دادن به، بالغ شدن بر