کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نمدپوش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نمدپوش
/namadpuš/
معنی
آنکه جامه از جنس نمد بر تن کند.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
نمدپوش
لغتنامه دهخدا
نمدپوش . [ ن َ م َ ] (نف مرکب ) آنکه جامه ای از نمد پوشیده باشد : نمدپوشی آمد به جنگش فرازجوانی جهان سوز و پیکارساز. سعدی .تو کآهن به ناوک بدوزی و تیرنمدپوش را چون فتادی اسیر. سعدی . || پشمینه پوش . (ناظم الاطباء). درویشی که نمد به تن کند. (فرهنگ فار...
-
نمدپوش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی] namadpuš آنکه جامه از جنس نمد بر تن کند.
-
واژههای مشابه
-
نمدپوش کردن
دیکشنری فارسی به عربی
لبد
-
جستوجو در متن
-
felted
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پوشیدن، نمدپوش کردن
-
felts
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فلتس، نمدپوش کردن
-
نمدپوشی
لغتنامه دهخدا
نمدپوشی . [ ن َ م َ ] (حامص مرکب ) نمد پوشیدن . (فرهنگ فارسی معین ). عمل نمدپوش و صفت نمدپوش . کنایه از درویشی و پشمینه پوشی و نیز کنایه از رندی و عیاری است . رجوع به نمدپوش شود.
-
felt
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نمد، پشم مالیده ونمد شده، نمدپوش کردن
-
لبد
دیکشنری عربی به فارسی
نمد , پشم ماليده ونمد شده , نمدپوش کردن , نمد مالي کردن ( ) زمان ماضي فعللععف
-
اشرف
لغتنامه دهخدا
اشرف . [ اَ رَ ] (اِخ ) درویش اشرف نمدپوش . شاعری بود که نظام قاری از اشعار وی استقبال کرد. رجوع به تاریخ عصر حافظ ص مح شود.
-
چرسدان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] čarasdān کیسه یا توبرهای که قلندران و درویشان آنچه از دریوزگی به دست میآورند در آن میریزند: ◻︎ برون رفتم چو درویشان نمدپوش / چرسدان را حمایل کرده بر دوش (جنید خلخالی: مجمعالفرس: چرسدان).
-
نمدپاره
لغتنامه دهخدا
نمدپاره . [ ن َ م َ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) قطعه ای از نمد. (ناظم الاطباء) : یکی زیغ دیدم فکنده در اونمدپاره ٔ ترکمانی سیاه . معروفی . || نمد فرسوده و پاره شده . (ناظم الاطباء).- نمدپاره پوش ؛ نمدپوش . ژنده پوش : چو دید اردبیلی نمدپاره پوش کمان در زه آ...
-
طاهر
لغتنامه دهخدا
طاهر. [ هَِ ] (اِخ ) ابن قاسم بن احمد الانصاری الخوارزمی الحنفی . معروف به سعید نمدپوش ، او راست : کتاب جواهرالفقه ، کتابی است مختصر در علم فقه و مشتمل بر ده باب این کتاب را در مصر غره ٔ رمضان به سال 771 هَ . ق . تألیف کرده است . (کشف الظنون ). وی د...
-
مظفرخان
لغتنامه دهخدا
مظفرخان . [ م ُ ظَف ْ ف َ ] (اِخ ) ظاهراً از شعرای معاصر مؤلف مرآةالخیال است . از اوست :چنین که ناله در آغوش کرده ای ما راکدام زمزمه در گوش کرده ای ما راز یاد خاطرت ایزد کند فراموشش به یاد آنکه فراموش کرده ای ما راسخنوران همه گویای حسن و عشق تواندچه...