کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نمدمال پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نمدمال
/namadmāl/
معنی
کسی که شغلش درست کردن نمد است؛ نمدساز.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
نمدگر
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
نمدمال
لغتنامه دهخدا
نمدمال . [ ن َ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پشت بسطام بخش قلعه نو شهرستان شاهرود، در 3هزارگزی جنوب قلعه نو واقع است و 210 تن سکنه دارد. آبش از قنات ، محصولش غلات و بنشن و لبنیات ، شغل مردمش زراعت و گله داری است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
-
نمدمال
لغتنامه دهخدا
نمدمال . [ ن َ م َ ] (نف مرکب ) آنکه به مالیدن نمد مباشرت کند. (آنندراج ). آنکه نمد می مالد. (ناظم الاطباء). آنکه از پشم آمیخته با آشی نمد مالد. لَبّاد. نمدگر. نمدساز. (یادداشت مؤلف ) : گر سقرلاط تو را هست و نمد می پوشی سردی است این به نمدمال چه عیب...
-
نمدمال
واژگان مترادف و متضاد
نمدگر
-
نمدمال
فرهنگ فارسی معین
( ~.)(ص فا.)کسی که شغلش درست کردن نمد است .
-
نمدمال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) namadmāl کسی که شغلش درست کردن نمد است؛ نمدساز.
-
جستوجو در متن
-
نمدگر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی] namadgar = نمدمال
-
لباد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] labbād نمدمال؛ نمدفروش.
-
لباد
لغتنامه دهخدا
لباد. [ ل َب ْ با ] (ع ص ) نمدساز. (منتهی الارب ). نمدگر. نمدمال . استاد نمدمال . (برهان ). || نمدفروش . (مهذب الاسماء).
-
نمدمالی
لغتنامه دهخدا
نمدمالی . [ ن َ م َ ] (حامص مرکب ) شغل نمدمال . عمل نمدمال . || (اِ مرکب ) دکان یا کارخانه ٔ نمد مالیدن . کارگاه نمدسازی .
-
نمدساز
لغتنامه دهخدا
نمدساز. [ ن َ م َ ] (نف مرکب ) لَبّاد. (منتهی الارب ). کسی که نمدمی سازد. (ناظم الاطباء). نمدمال . نمدگر : نمدسازان که پشمینه فروشندبهای رومی و کتان چه دانند.نظام قاری .
-
نمدگر
لغتنامه دهخدا
نمدگر.[ ن َ م َ گ َ ] (ص مرکب ) لَبّاد. (دهار). نمدساز. کسی که نمد می سازد. (ناظم الاطباء). نمدمال : ای خواجه بگذر از زنخ و گرد ریش گردایام موی تاب و نمدگر هبا مکن .امیرخسرو (از آنندراج ).
-
ادرام
لغتنامه دهخدا
ادرام . [ اَ ] (اِ) ادرمکش را گویند و آن درفشی است که نمدزین و تکلتو را بدان دوزند. (برهان قاطع). درفشی که نمدزین به آن دوزند و در تحفه آدرم بمد و حذف الف دوم آورده ، نمدمال را گویند. (شعوری ). ادرم کش بود و آن درفشی است که ادرمه را بدان بدوزند. (جها...
-
نمدپوش
لغتنامه دهخدا
نمدپوش . [ ن َ م َ ] (نف مرکب ) آنکه جامه ای از نمد پوشیده باشد : نمدپوشی آمد به جنگش فرازجوانی جهان سوز و پیکارساز. سعدی .تو کآهن به ناوک بدوزی و تیرنمدپوش را چون فتادی اسیر. سعدی . || پشمینه پوش . (ناظم الاطباء). درویشی که نمد به تن کند. (فرهنگ فار...
-
مال
لغتنامه دهخدا
مال . (حامص ) در بعضی ترکیبات به معنی مالیدن آید: گوشمال . خاکمال . (فرهنگ فارسی معین ). || (نف ) مشتق از مالیدن به معنی مالنده و لمس کننده و ساینده و همیشه بطور ترکیب استعمال می شود مانند دستمال و رومال یعنی جامه ای که بر دست و روی می مالند و دست و ...