کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نمایان جانشین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
secondary dominant
نمایان جانشین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] ← نمایان گذرا
-
واژههای مشابه
-
exposed point
نقطۀ نمایان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] فرمولدار
-
نمایان شدن
لغتنامه دهخدا
نمایان شدن . [ ن ُ / ن ِ / ن َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) ظاهر شدن . به نظر درآمدن . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آشکار شدن . نموده شدن . (ناظم الاطباء). پیدا شدن . طالعشدن . ظهور. بروز. طلوع . پیدایش . (یادداشت مؤلف ).
-
نمایان کردن
لغتنامه دهخدا
نمایان کردن . [ ن ُ / ن ِ / ن َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ظاهرکردن . واضح و آشکار کردن . بیان کردن . روشن نمودن .
-
آدم نمایان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب. فارسی] (زیستشناسی) 'ādamna(e,o)māyān تیرهای از حیوانات پستاندار از قبیل میمونها که شبیه انسان هستند.
-
نمایان ساختن
دیکشنری فارسی به عربی
اشر
-
فتح نمایان
دیکشنری فارسی به عربی
مفکرة
-
dominant seventh chord
آکورد هفتم نمایان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] آکورد سهصدایی بزرگی که یک فاصلۀ هفتم کوچک از پایه به آن اضافه شده است متـ . آکورد هفتم بزرگ ـ کوچک major-minor seventh chord
-
جستوجو در متن
-
غارنشینی
لغتنامه دهخدا
غارنشینی . [ ن ِ ] (حامص مرکب ) وضع زندگی مردمی که در ازمنه ٔ ماقبل تاریخ در غار زندگی می کردند. مرحوم اقبال آشتیانی در کلیات تاریخ تمدن جدید ص 4گوید: «اولین آثاری که از انسان واقعی بدست آمد از 30000 سال قبل است و بیشتر آنها نیز متعلق به اروپای غربی ...
-
اردشیر بابکان
لغتنامه دهخدا
اردشیر بابکان .[ اَ دَ / دِ رِ ب َ ] (اِخ ) مؤسس سلسله ٔ ساسانی . شورش و اختلالی که در آغاز قرن سوم میلادی در ایالت پارس واقع شد انحطاط قدرت اشکانیان را در آن عهد آشکار میسازد ظاهراً هر شهری که تا اندازه ای قابل اعتنا بوده پادشاه کوچکی داشته است مهم...
-
دادن
لغتنامه دهخدا
دادن . [ دَ ] (مص ) اسم مصدر آن دهش است . اعطاء. (ترجمان القرآن ). ایتاء. (ترجمان القرآن ). مقابل ِ گرفتن . در اختیار کسی گذاردن بدون برگرداندن . تسلیم کسی کردن چیزی را. ارزانی داشتن چیزی بکسی . منح . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ). اکاحة. مقاوا...
-
احمد احسائی
لغتنامه دهخدا
احمد احسائی . [ اَ م َ دِ اَ ] (اِخ ) ابن زین الدین بن ابراهیم بن صفربن ابراهیم بن داغربن رمضان بن راشدبن دهیم بن شمروخ بن ضوله . داغربن رمضان و جمله پدران او را منزل وسامان چون بادیه نشینان دیگر در کوه و بیابان بود و معرفتی چندان بمذاهب و ادیان نداش...