کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نمایاندن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نمایاندن
/na(e,o)māyāndan/
معنی
نشان دادن؛ آشکار ساختن.
فرهنگ فارسی عمید
فعل
بن گذشته: نمایاند
بن حال: نمایان
دیکشنری
reflect, reveal, show, simulate, sound, spread
-
جستوجوی دقیق
-
نمایاندن
لغتنامه دهخدا
نمایاندن . [ ن ُ / ن ِ / ن َ دَ ] (مص ) نمایانیدن . نشان دادن . || آشکار کردن . واضح ساختن . (فرهنگ فارسی معین ).
-
نمایاندن
فرهنگ فارسی معین
(نَ دَ) (مص م .) نشان دادن ، آشکار ساختن .
-
نمایاندن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) ‹نمایانیدن› na(e,o)māyāndan نشان دادن؛ آشکار ساختن.
-
نمایاندن
دیکشنری فارسی به عربی
زبد , عرض , مثل ، إراءَة
-
واژههای مشابه
-
بزرگ نمایاندن مشکلات
دیکشنری فارسی به عربی
تعظيم القضايا
-
جستوجو در متن
-
نشاندادن
واژگان مترادف و متضاد
ارائه کردن، نمایاندن، نمایشدادن، نمودن
-
ارائه
فرهنگ واژههای سره
پدیدار کردن، نمایاندن، پیشکش، پیش آور
-
showed
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نشان داد، نشان دادن، فهماندن، نمایاندن، نمودن، ابراز کردن
-
تناوم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tanāvom خود را خفته نمایاندن؛ خود را به خواب زدن.
-
تعظيم القضايا
دیکشنری عربی به فارسی
بزرگ نماياندن مشکلات
-
نمایانیدن
لغتنامه دهخدا
نمایانیدن . [ ن ُ / ن ِ / ن َ دَ ] (مص ) نمایاندن . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به نمایاندن و نمودن شود.
-
نشان دادن
فرهنگ فارسی معین
( ~. دَ) (مص م .) سراغ دادن ، نمایاندن .
-
ریچ کردن
لهجه و گویش بختیاری
rič kerdan نمایاندن دندانهاى پیشین، دندان نشاندادن.