کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نمامه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نمامه
لهجه و گویش تهرانی
دیو ماده، زن پادشاه دیوان
-
واژههای مشابه
-
نمامة
لغتنامه دهخدا
نمامة. [ ن َم ْ ما م َ ] (ع اِ) گیاهی که به فارسی پودنه گویند. (ناظم الاطباء). رجوع به نَمّام شود. || (ص ) تأنیث نَمّام به معنی سخن چین . رجوع به نَمّام شود.
-
جستوجو در متن
-
ناملة
لغتنامه دهخدا
ناملة. [ م ِ ل َ ] (ع ص ) تأنیث نامل است . (ازالمنجد). زن سخن چین . نمامة. رجوع به نامل شود. || راه پاسپرده ٔ بسیار مسلوک . (منتهی الارب ).
-
خار سپید
لغتنامه دهخدا
خار سپید. [ رِ س ِ ] (اِ مرکب ) نام داروئی است که آن را بادآورد نیز گویند. (آنندراج ). نام داروئی است . (شرفنامه ٔ منیری ). خاریست سپید رنگ که آن را خارچه نیز می گویند... به عربی آن را نمامه گویند. (از فرهنگ شعوری ج 1 ص 360). رجوع به خار اسپید و سپید...
-
اصفهان
لغتنامه دهخدا
اصفهان . [ اِ ف َ ] (اِخ ) نام شهر بدین صورتها آمده است : انزان . گابیان . گابیه . جی . اسپاهان . سپاهان . اسپهان . صفاهان . اسفاهان . اصفاهان . اسبهان . اسفهان . اسباهان . اصبهان . در کتب تاریخی قدیم بنام گابا یا کی معرفی گردیده است . در قدیم آنرا ا...