کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نمام پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نمام
/nammām/
معنی
سخنچین.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
بدگو، خبرچین، سخنچین، غماز، مفتری، ناسزاگو، واشی، واشیه، همام
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
نمام
لغتنامه دهخدا
نمام . [ ن َم ْ ما ] (ع ص ) سخن چین . (منتهی الارب )(آنندراج ) (دهار) (مهذب الاسماء) (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء). غماز. (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء). کسی که آنچه از دیگران درباره ٔ شخصی بشنود به گوش او برساند. (فرهنگ فارسی معین ). بائع. ساعی . واش...
-
نمام
واژگان مترادف و متضاد
بدگو، خبرچین، سخنچین، غماز، مفتری، ناسزاگو، واشی، واشیه، همام
-
نمام
فرهنگ فارسی معین
(نَ مّ) [ ع . ] (ص .) سخن چین ، غماز.
-
نمام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] nammām سخنچین.
-
جستوجو در متن
-
چغل
واژگان مترادف و متضاد
سخنچین، نمام، خبرکش
-
سعایتپیشه
واژگان مترادف و متضاد
سخنچین، نمام، بدگو
-
مفتری
واژگان مترادف و متضاد
افترازن، دروغزن، نمام
-
همام
واژگان مترادف و متضاد
سخنچین، غماز، نمام
-
ناسزاگو
واژگان مترادف و متضاد
بدزبان، بدگو، فحاش، نمام
-
لماز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] lammāz کسی که بدگویی مردم را بکند؛ نمام.
-
واشی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی، جمع: وشاة] [قدیمی] vāši سخنچین؛ نمام.
-
سپزک
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹سپزگ› [قدیمی] sepazk نمام؛ سخنچین؛ غماز.
-
نماما
لغتنامه دهخدا
نماما. [ ن َ ] (اِ) به لغت یونانی به معنی سوسنبر باشد و آن نوعی از نعناع است و به عربی نمام الملک خوانند. (برهان قاطع) (آنندراج ). نَمّام . نمام الملک . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ).
-
نمامة
لغتنامه دهخدا
نمامة. [ ن َم ْ ما م َ ] (ع اِ) گیاهی که به فارسی پودنه گویند. (ناظم الاطباء). رجوع به نَمّام شود. || (ص ) تأنیث نَمّام به معنی سخن چین . رجوع به نَمّام شود.