کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نماء پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نماء
معنی
(نَ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - زیاد شدن . 2 - بالیدن ، رشد کردن .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
نماء
لغتنامه دهخدا
نماء. [ ن َ ] (ع مص ) گوالیدن . (از منتهی الارب ). افزون شدن . (دهار). نمو. زیاد شدن و افزون شدن مال و جز آن . (از اقرب الموارد). || بلند برداشتن و سیر افروختن آتش را. (از منتهی الارب ). بلند برافروختن و شعله ور ساختن آتش را. (از اقرب الموارد). || فر...
-
نماء
فرهنگ فارسی معین
(نَ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - زیاد شدن . 2 - بالیدن ، رشد کردن .
-
واژههای مشابه
-
تملک نماء
دیکشنری فارسی به عربی
موافقة
-
جستوجو در متن
-
نمی
لغتنامه دهخدا
نمی . [ ن ُ می ی ] (ع مص ) رجوع به نَمْی و نَماء شود.
-
نمیة
لغتنامه دهخدا
نمیة. [ ن َ می ی َ ] (ع اِ) دو نصل از رشته باهم مقابل که در گروهه گردانند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || (مص ) رجوع به نَمْی و نماء شود.
-
نامی
فرهنگ نامها
(تلفظ: nāmi) (منسوب به نام) ، (به مجاز) مشهور ، معروف ؛ (در قدیم) محبوب ، گرامی ؛ (در عربی) (اسم فاعل از نمو و نَماء) به معنی نمو کننده ، بالنده ، روینده .
-
accession
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیوستن، ورود، جلوس، تابع وصول، نزدیکی، دخول، پیشرفت، نیل، شیوع، تملک نماء، نمايات، الحاق حقوق، شرکت در مالکیت، افزایش، شییء اضافه یا الحاق شده، تابع وصول کردن، بترتیب خرید وارد دفتر و ثبت کردن
-
غنم
لغتنامه دهخدا
غنم . [ غ ُ] (ع مص ) غنیمت یافتن . (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی تهذیب عادل ). غنیمت ، و پیروزی به چیزی بی دسترنج ، یا غُنم در حصول چیزی بی دسترنج آید و بس ،و در غنیمت غیر آن . (منتهی الارب ). ج ، غُنوم . (لسان العرب ). غنیمت و توانگری ...
-
نمی
لغتنامه دهخدا
نمی . [ ن َم ْی ْ ] (ع مص ) گوالیدن . (از منتهی الارب ). زیاد شدن و گوالیدن مال وجز آن . (اقرب الموارد). نمو. نمی ّ. نماء. نمیة. (متن اللغة). || بلند برداشتن و سیر افروختن آتش را. (از منتهی الارب ). بلند و پرشعله افروختن آتش را. (از اقرب الموارد). ||...
-
اغذیة
لغتنامه دهخدا
اغذیة. [ اَ ی َ ] (ع اِ) ج ِ غذاء. (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء). ج ِ غِذاء، بمعنی خورش و پرورش که بالیدگی و آراستگی جسم است . (آنندراج ) (منتهی الارب ). ج ِ غِذاء، یعنی آنچه نماء و قوام جسم بدان است و آنچه بدان تغذیه میشود از خوردنی و نوشیدنی . (از ...
-
حارث
لغتنامه دهخدا
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن رافعبن مکیث الجهنی . محدث است و گروهی او را صحابی گفته اند و ابوموسی از طریق بقیه از عثمان بن زفر و او از محمدبن خالدبن رافعبن مکیث و او از عم خودحارث بن رافع آرد که پیغمبر (ص ) گفت : «حسن الملکة نماء و سوء الخلق شؤم » و او ...
-
موافقة
دیکشنری عربی به فارسی
نزديکي , ورود , دخول , پيشرفت , افزايش , نيل (بجاه و مقام بخصوص سلطنت) , جلوس , شيوع , بروز , تملک نماء , شيي ء اضافه يا الحاق شده , نماءات (حيوان و درخت) , تابع وصول , الحاق حقوق , شرکت در مالکيت , بترتيب خريد وارد دفتروثبت کردن , جور بودن , مطابقت ...
-
افزون شدن
لغتنامه دهخدا
افزون شدن . [ اَ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) برکت . زیادت . ازدیاد. نماء. نمو. تمزن . (یادداشت دهخدا). توریم . ارباء. اکرا. اردا. تدریف . (تاج المصادر بیهقی ). ازدیاد. (المصادر زوزنی ). تشفیه . انفشاغ . تطاول . تمزن . کور. شِف ّ. شَف ّ. شفه . (منتهی الارب ) ...