کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نقیبه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نقیبه
فرهنگ نامها
(تلفظ: naqibe) (عربی) (مؤنث نقیب) ، ← نقیب .
-
واژههای مشابه
-
نقیبة
لغتنامه دهخدا
نقیبة. [ ن َ ب َ ] (ع ص ، اِ) مؤنث ِ نقیب . (اقرب الموارد). رجوع به نقیب شود. || (اِمص ) روانی رای . (منتهی الارب ) . نفاذ رای . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (متن اللغة). || (اِ) نفْس . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (مت...
-
جستوجو در متن
-
نقیبت
لغتنامه دهخدا
نقیبت . [ ن َ ب َ ] (ع اِمص ) نقیبة. بزرگی نمودن بر قوم . ازنقیب است که بزرگ طایفه باشد. رجوع به نقیبة شود.
-
نقیبت
فرهنگ فارسی معین
(نَ بَ) [ ع . نقیبة ] 1 - (اِ.) نفس . 2 - عقل ، خرد. 3 - طبیعت ، سرشت . 4 - (اِمص .) نفاذرای .
-
نقیمة
لغتنامه دهخدا
نقیمة. [ ن َ م َ ] (ع اِ) نفْس . سرشت . (آنندراج ).نفْس و عقل و طبیعت . (ناظم الاطباء). میمون النقیمة؛ پاک نفْس . (منتهی الارب ). هو میمون النقیمة و النقیبة؛اذا کان مظفراً فیما یحاول . (متن اللغة). ابدالی است از نقیبة. (از منتهی الارب ) (از اقرب المو...
-
لب
لغتنامه دهخدا
لب . [ ل ُب ب ] (ع اِ) زهر. سم . || خالص . (منتهی الارب ). || چیده و برگزیده ٔ از هر چیزی . لحم . || میانه و دل هر چیزی . (منتهی الارب ). مغز یا مزغ هسته . خسته . اَسته . گوشت .- لب الاترج ؛ مغز ترنج . گوشت ترنج . - لب البلاذر ؛ مغز بلادر. || مغز با...