کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نقود پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نقود
/noqud/
معنی
= نقد
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
نقود
لغتنامه دهخدا
نقود. [ ن ُ ] (ع اِ) ج ِ نَقْد. رجوع به نَقْدشود : و چندانکه مراد باشد از نقود و جواهر برداشت . (کلیله و دمنه ). و ملک او را صلتی گرانمایه فرمود از نقود و جواهر و کسوت های خاص . (کلیله و دمنه ). همه ٔ نقود خانه پیش چشم من ظاهر آمدی . (کلیله ودمنه ). ...
-
نقود
فرهنگ فارسی معین
(نُ) [ ع . ] (اِ.) جِ نقد.
-
نقود
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ نقد] noqud = نقد
-
جستوجو در متن
-
سودالوافیه
لغتنامه دهخدا
سودالوافیه . [ دُل ْ فی ی َ ](ع اِ مرکب ) یکی از نقودی که قبل از اسلام رایج بود و این همان درهم بغلی است . (از نقود العربیه ص 23).
-
صرافه
لغتنامه دهخدا
صرافه . [ ص َ رْ را ف َ ] (ع اِ) محل معاوضه ٔ نقود. صرافخانه . (ناظم الاطباء).
-
فرنسا
لغتنامه دهخدا
فرنسا. [ فْرَ / ف َ رَ ] (اِخ ) فرنسه . کشور فرانسه . (از نقود ص 181). رجوع به فرانسه شود.
-
فرنساویه
لغتنامه دهخدا
فرنساویه . [ ف ِ رَ وی ی َ ] (ص نسبی ) فرانسوی . فرانسویه .(از نقود ص 97). رجوع به فرانسوی و فرانسویه شود.
-
فرنسه
لغتنامه دهخدا
فرنسه . [ فْرَ / ف َ رَ س َ ] (اِخ ) فرنسا. فرانسه . (از نقود ص 63). رجوع به فرانسه شود.
-
پاپاسی
لغتنامه دهخدا
پاپاسی . (اِ) خردترین و کم بهاترین ِ نقود، مانند پشیز و کمتر.- یک پاپاسی نداشتن ؛ هیچ نداشتن .- یک پاپاسی نیرزیدن ؛ هیچ نیرزیدن .
-
خسروانیه
لغتنامه دهخدا
خسروانیه . [ خ ُ رَ / رُ نی ی َ ] (اِ) نام یک نوع پولی بوده است که از زر می ساخته اند. (نقود ص 67).
-
خالد
لغتنامه دهخدا
خالد. [ ل ِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ بجلی . وی والی عراق از طرف هشام بن عبدالملک بود و در کار نقود اسلامی جدیت بخرج داد و از کسانی است که بهترین سکه های اموی بوسیله ٔ آنها ضرب شد. (از نقود العربیة ج 1 ص 14 و 93).
-
ساذج
لغتنامه دهخدا
ساذج . [ ذَ ] (معرب ، ص ) تعریب ساده . (المعرب جوالیقی چ مصر ص 198) (نقود العربیه ص 163) (شرح قاموس ). رجوع به ساده شود.
-
صرافخانه
لغتنامه دهخدا
صرافخانه . [ ص َرْ را ن َ /ن ِ ] (اِ مرکب ) محل معاوضه ٔ نقود که شخص صراف در آنجا مشغول کسب میباشد. بازار صرافی . (ناظم الاطباء).
-
مدینةالاسلام
لغتنامه دهخدا
مدینةالاسلام . [ م َ ن َ تُل ْ اِ ] (اِخ ) لقب کوفه است که دارالملک عراق عرب است . (غیاث اللغات ). رجوع به نقود ص 166 و نیز رجوع به کوفه شود.