کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نقنق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نقنق
لغتنامه دهخدا
نقنق . [ ن ِ ن ِ ] (ع اِ) شترمرغ گریزان یا سبک . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). ظلیم . شترمرغ . (از اقرب الموارد). شترمرغ یا شترمرغ نافر و گریزان یا شترمرغ سبک وزن . (از متن اللغة). تأنیث آن نقنقة است . (از منتهی الارب ). ج ، نَقانِق .
-
واژههای همآوا
-
نغنغ
لغتنامه دهخدا
نغنغ. [ ن َ ن َ / ن ُ ن ُ ] (اِ) پیمانه و قفیزی را گویند که بدان غله پیمایند وهر نغنغی چهار خروار است . (برهان قاطع) (آنندراج ). تغاری یا چیزی باشد که بدان غله پیمایند یعنی کیل و آن را قفیز گویند. یکی از وی چهار خروار بود به ماوراءالنهر. (از فرهنگ خط...
-
نغنغ
لغتنامه دهخدا
نغنغ. [ ن ِ ن ِ ] (اِ صوت ) در تداول عامه ، آوازه ٔ بچه چون چیزی به سماجت خواهد. بانگ مکرر کودک آهسته چون چیزی طلبد و بدو ندهند، مانند ژکیدن در بزادبرآمدگان . (یادداشت مؤلف ).
-
نغنغ
لغتنامه دهخدا
نغنغ. [ ن ُ ن ُ ] (ع ص ) گول سست . (منتهی الارب ) (آنندراج ). احمق . ضعیف . مضطرب . (اقرب الموارد). || کُس پرگوشت اطراف . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). کسی که کناره های آن پرگوشت باشد. (ناظم الاطباء) (از متن اللغة). || (اِ) جائی میان کام و شوارب نای ...
-
نق نق
لغتنامه دهخدا
نق نق . [ ن ِ ن ِ ] (اِ صوت ) حکایت صوت طفلی بهانه جو. نام آواز طفل که چیزی را طلبد آهسته و پیوسته ، با آوازی چون گریان . (یادداشت مؤلف ). نغ نغ.
-
نغنغ
فرهنگ فارسی معین
(نَ نَ یا نُ نُ) (اِ.) پیمانه ای که غله بدان پیمایند؛ قفیز و آن معادل چهار خروار است .
-
نغنغ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] naqnaq, noqnoq ۱. پیمانۀ غله، معادل چهار خروار.۲. کیله؛ پیمانه.
-
نق نق
فرهنگ گنجواژه
قُرقُر.
-
جستوجو در متن
-
نقنقة
لغتنامه دهخدا
نقنقة. [ ن ِ ن ِ ق َ ] (ع اِ) تأنیث نِقْنِق . رجوع به نِقْنِق شود.
-
غرغر
واژگان مترادف و متضاد
اعتراض، قرولند، لندش، نقنق
-
لندش
واژگان مترادف و متضاد
شکایت، شکوه، غرغر، غرولند، نقنق
-
نق
واژگان مترادف و متضاد
غر، غرغر، غرولند، لندش، نقنق
-
نقانق
لغتنامه دهخدا
نقانق . [ ن َ ن ِ ](ع اِ) ج ِ نقنق . رجوع به نقنق شود. || جهودانه طعامی است . (مهذب الاسماء). معرب نکانک و نکانه . جهودانه . مبار. عصیب . (یادداشت مؤلف ) : نقانق که از روده ها سازند... (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).