کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نقلیه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
vehicles
دیکشنری انگلیسی به فارسی
وسايل نقليه، وسیله نقلیه، حامل، ناقل، رسانه، برندگر، رسانگر
-
vehicularly
دیکشنری انگلیسی به فارسی
وسیله نقلیه
-
broadlings
دیکشنری انگلیسی به فارسی
وسیله نقلیه
-
broadhead
دیکشنری انگلیسی به فارسی
وسیله نقلیه
-
vehicula
دیکشنری انگلیسی به فارسی
وسیله نقلیه
-
vehiculum
دیکشنری انگلیسی به فارسی
وسیله نقلیه
-
broadmouth
دیکشنری انگلیسی به فارسی
وسیله نقلیه
-
broadwife
دیکشنری انگلیسی به فارسی
وسیله نقلیه
-
traffic flow
جریان شدآمد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] جریان رفتوآمد وسایل نقلیه
-
rush hours
زمان سنگینی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مشترک حملونقل] ساعاتی که در آنها رفتوآمد وسایل نقلیه زیاد باشد
-
vehicular trip
سفر سواره
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] سفری که با وسیلۀ نقلیه انجام شود
-
motion sickness, travel sickness
سفرگرفتگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] تهوع ناشی از حرکت وسایل نقلیه
-
charter 3
دربست کرایه کردن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مشترک حملونقل] اجاره کردن وسیلۀ نقلیه بهصورت دربست
-
rolling stock 1
خطنَورد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] هرنوع وسیلۀ نقلیۀ ریلی
-
license plate
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پلاک وسیله نقلیه، پلاک