کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نقطه در بینهایت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
نقطة
لغتنامه دهخدا
نقطة. [ ن ُ طَ ] (ع اِ) خجک سیاهی بر سپیدی یا عکس آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || خجک که بر حرف معجمه گذارند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). علامتی است شبیه کره ٔ کوچکی که بر زبر یا زیر حروف معجم گذارند تا بدان بعض حرو...
-
نقطة
دیکشنری عربی به فارسی
نقطه , خال , لکه , نقطه دار کردن , نوک , سر , نکته , ماده , اصل , موضوع , جهت , درجه , امتياز بازي , نمره درس , پوان , هدف , مسير , مرحله , قله , پايان , تيزکردن , گوشه دارکردن , نوکدار کردن , نوک گذاشتن (به) , خاطر نشان کردن , نشان دادن , متوجه ساخت...
-
نقطه نقطه
لغتنامه دهخدا
نقطه نقطه . [ ن ُ طَ / طِ ن ُ طَ/ طِ ] (ص مرکب ) خال خال . پر خال و نقط : گر ز نصرت نه حامله است چرانقطه نقطه است پیکر تیغش . خاقانی .- نقطه به نقطه ؛ به طور دقت و با کمال دقت . (ناظم الاطباء).
-
point-to-point
نقطهبهنقطه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] ویژگی ارسال نشانکها از یک نقطۀ مبدأ به یک نقطۀ مقصد
-
point-to-point connection
اتصال نقطهبهنقطه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات، مهندسی برق، مهندسی مخابرات] اتصال بدون وقفه میان یک دستگاه و دستگاه دیگر
-
point-to-point delivery
تحویل نقطهبهنقطه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] تحویل داده از یک منبع به یک مقصد
-
نقطه نقطه کردن
دیکشنری فارسی به عربی
بقعة
-
tie point
گرهنقطه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی نقشهبرداری] نقطهای که دو یا چند واحد نقشهبرداری یا عکسی را به هم پیوند میدهد
-
principal point, principal points of a lens
نقطۀ اصلی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک- اپتیک] محل برخورد صفحۀ اصلی با محور نوری
-
accumulation point, cluster point, limit point
نقطۀ انباشتگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] برای مجموعهای از یک فضای توپولوژیکی، نقطهای از آن فضا که هر همانستگی (cohomology) آن شامل دستکم یک نقطه از آن مجموعه غیر از خود آن نقطه باشد
-
نقطۀ باستانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] ← نقطه
-
penalty spot
نقطۀ پنالتی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] نقطهای که ضربۀ پنالتی از آنجا زده میشود
-
traverse station 2
نقطۀ پیمایش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی نقشهبرداری] نقطهای که مختصات آن را با پیمایش تعیین میکنند
-
conflict point
نقطۀ تداخل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری] نقطهای که بالقوه محل برخورد وسایل نقلیه است
-
image point
نقطۀ تصویر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی نقشهبرداری] تصویر نقطهای معین از یک شیء