کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نقض پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نقض
/naqz/
معنی
۱. شکستن عهدوپیمان.
۲. شکستن.
۳. ویران کردن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
ابطال، اقاله، انهدام، بطلان، حذف، رد، شکستن، عهدشکنی، فسخ، لغو، نسخ، نکول، ویرانی ≠ ابرام
فعل
بن گذشته: نقض کرد
بن حال: نقض کن
دیکشنری
breach, violation
-
جستوجوی دقیق
-
نقض
لغتنامه دهخدا
نقض . [ ن َ ] (ع مص ) شکستن . (غیاث اللغات ). کسر. (تعریفات ). شکستن عهد و پیمان . (منتهی الارب ) (آنندراج ). عهد شکستن . (دهار) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 101) (زوزنی )(تاج المصادر بیهقی ). نقض امر و عهد؛ مقابل ابرام . تباه کردن آن را سپس استوار کردنش...
-
نقض
لغتنامه دهخدا
نقض . [ ن َ ق َ ] (ع ص ، اِ) نِقْض . (منتهی الارب ) (متن اللغة). رجوع به نِقْض شود. || بنای خراب شده ٔ فرودآمده . (ناظم الاطباء). رجوع به نِقْض شود.
-
نقض
لغتنامه دهخدا
نقض . [ ن ِ ] (ع ص ، اِ) عهد شکسته . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || تاب رسن بازکرده . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ). تاب بازکرده ٔ از ریسمان . (ناظم الاطباء). || خراب شده از بنا. (ناظم الاطباء). بنای بازکرده . (از منتهی الارب ). بنای ...
-
نقض
لغتنامه دهخدا
نقض . [ ن ُ ] (ع ص ، اِ) بنای شکسته ٔ بازگردیده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). کنار شکسته و خراب شده ٔ از بنا و عمارت . (ناظم الاطباء). آنچه منتقض شده باشد از بنا. (از اقرب الموارد). ج ، اَنقاض ، نُقوض .
-
نقض
لغتنامه دهخدا
نقض . [ ن ُ ق َ ] (ع اِ) نوعی از بند کشتی گیری . (منتهی الارب ) (آنندراج )(ناظم الاطباء). نوعی از صراع . (از اقرب الموارد).
-
نقض
واژگان مترادف و متضاد
ابطال، اقاله، انهدام، بطلان، حذف، رد، شکستن، عهدشکنی، فسخ، لغو، نسخ، نکول، ویرانی ≠ ابرام
-
نقض
فرهنگ فارسی معین
(نَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - شکستن . 2 - ویران کردن ، منهدم کردن . 3 - شکستن عهد و پیمان .
-
نقض
دیکشنری عربی به فارسی
رد , تکذيب , ابطال , دليل رد
-
نقض
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] naqz ۱. شکستن عهدوپیمان.۲. شکستن.۳. ویران کردن.
-
نقض
دیکشنری فارسی به عربی
انعکاس , ليس
-
واژههای مشابه
-
counterexample
مثال نقض
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] مثالی برای نفی یک حکم کلی
-
violation
نقض قانون
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حقوق] نقض قانون یا تخلف و سرپیچی از قانون، یا عمل تجاوز به حقوق دیگران یا تخطی از یک کار یا حق، یا تقصیر کیفری علیه رفاه عمومی
-
نقض کرد
دیکشنری فارسی به عربی
اِخْتَرَقَ
-
نقض تحریمها
دیکشنری فارسی به عربی
إنتهاک الحصار ، خرق العقوبات