کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نقص کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
point defect
نقص نقطهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی، فیزیک] نوعی نقص بلور که در یک نقطۀ خاص رخ میدهد و به یک اتم خاص از شبکه مربوط است
-
furcation defects
نقصهای چندشاخگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی-دندانپزشکی] نقصهای ساختاری که در ناحیۀ چندشاخه شدن ریشهها به وجود میآید و معمولاً شامل یک ناودانِ رابط (communication channel) است که بین مغزه و فضای پیرادندانی ایجاد میشود
-
نقص و نقض
فرهنگ گنجواژه
تخلف.
-
جستوجو در متن
-
اعص
دیکشنری عربی به فارسی
نافرماني کردن , سرپيچي کردن , اطاعت نکردن , نقص کردن , شکستن
-
unhanded
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بی عیب و نقص، رها کردن، ول کردن، از دست دادن، از دست باز کردن
-
disobeyed
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ناکارآمدی، نافرمانی کردن، سرپیچی کردن، اطاعت نکردن، نقص کردن، شکستن، سرکشی کردن، خودسری کردن
-
disobeys
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بی پروا، نافرمانی کردن، سرپیچی کردن، اطاعت نکردن، نقص کردن، شکستن، سرکشی کردن، خودسری کردن
-
defacements
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نقص ها، بدشکل کردن
-
detrains
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نقص، از قطار پیاده شدن یا پیاده کردن
-
blemishes
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پرده ها، عیب، نقص، لکه دار کردن، خسارت وارد کردن، خوار کردن، اسیب زدن، افترا زدن، عیب دار کردن، بد نام کردن
-
defected
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نقص، ترک کردن، مرتد شدن، معیوب ساختن
-
defecting
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نقص، ترک کردن، مرتد شدن، معیوب ساختن
-
ثلب
لغتنامه دهخدا
ثلب . [ ث َ ] (ع مص ) سرزنش کردن . نکوهیدن . عیب نمودن . نقص کردن . || راندن . || برگردانیدن . || رخنه کردن .
-
تنقیح
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - پاکیزه کردن . 2 - اصلاح کردن کلام از عیب و نقص .
-
maim
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مامان، ضرب و جرح، نقص عضو، جرح، کسیرا معیوب کردن، صدمه، چلا ق کردن