کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نقصانی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نقصانی
لغتنامه دهخدا
نقصانی . [ ن ُ ] (حامص ) به معنی نقصان ،در این لفظ یای تحتانی زائد است در آخر، چنانچه در سلامتی و خلاصی و غیره . (از غیاث اللغات ). مزیدعلیه نقصان بر قیاس زیادت و زیادتی و جریان و جریانی و فضول و فضولی و حضور و حضوری . (از آنندراج ) : به هر ناسازیی د...
-
جستوجو در متن
-
مضرور
لغتنامه دهخدا
مضرور. [ م َ ] (ع ص ) هر چه در او نقصانی باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). آنچه در وی نقصانی باشد. (ناظم الاطباء).
-
غبانت
لغتنامه دهخدا
غبانت . [ غ َ ن َ ] (ع مص ) سست خرد گردیدن و سستی و نقصانی خرد. (آنندراج ) (منتهی الارب ). یقال فیه غَبانةٌ؛ ای ضعف ٌ. (منتهی الارب ).
-
برف زدی
لغتنامه دهخدا
برف زدی . [ ب َ زَ ] (حامص مرکب ) ضرر و نقصانی که از برف به زراعت میرسد. (آنندراج ). زیان و ضرر حاصل شده از برف . (ناظم الاطباء).
-
زیانی
لغتنامه دهخدا
زیانی . (حامص ) زیانکار و مزیدعلیه زیان ، چون نقصانی و نقصان . (آنندراج ) : نسبت دشمن مبین از خود که در کاشانه سیل گر ز آب چشم خود باشد زیانی می کند .محمدقلی سلیم (از آنندراج ).
-
غلبه داشتن
لغتنامه دهخدا
غلبه داشتن . [ غ َ ل َ ب َ / ب ِ ت َ ] (مص مرکب ) بیش بودن . بسیار شدن . چیره شدن : اگر در مردم یکی از این قوی بر دیگری غلبه دارد ناچار آنجا نقصانی آید. (تاریخ بیهقی ). و آنجا که خشکی غلبه دارد، بخار ضماد تر و کماد تر از راه بینی به شش رسد سود دارد. ...
-
غبینة
لغتنامه دهخدا
غبینة. [ غ َ ن َ ] (ع اِمص ) نقصانی . بیخردی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || فریب . || فریب خوری در خرید. (منتهی الارب ). فریب خوری در خرید و فروخت . (آنندراج ). || به معنی غبن : چشمی که جز به روی تو برمیکنم خطاست وآن دم که بی تو میگذرانم غبینه ای .س...
-
خرددندان
لغتنامه دهخدا
خرددندان . [ خ ِ رَدْ، دَ ] (اِ مرکب ) دندان عقل : از پس طواحن چهار دندان دیگر است دو زیر و دو زبر از هر سویی یکی آنرا خرددندان گویند که از پس رسیدگی برآید و بعض مردمان را این چهار دندان بازپسین نباشد و برنیاید و از برناآمدن از او در خرد هیچ نقصانی ن...
-
حسابیة
لغتنامه دهخدا
حسابیة. [ ح ِ بی ی َ ] (ع ص نسبی ) منسوب است به حساب و بعضی گفته اند تخلص شاعریست . (غیاث ) (آنندراج ) : و اگر نقصانی و کسری در مالیات دیوان به جهتی از جهات حسابیة بهم رسد... (تذکرةالملوک ص 6). وزیر اصفهان از قرار اسناد حسابیه که برقم وزیر دیوان اعلی...
-
سرقوچ
لغتنامه دهخدا
سرقوچ . [ س َ ] (اِ مرکب ) نام داو از کشتی . (غیاث ). || گوسفند نر. (آنندراج ). || سَرِ قوچ فلان بسلامت باشد؛ مراد آن است که سر مردانه ٔ تو و سر نر تو بسلامت باشد. سابقاً داشها و لوطیهای محل قوچ های جنگی در خانه نگهداری میکردند و می پروردند و با هم م...
-
علی واسطی
لغتنامه دهخدا
علی واسطی . [ ع َ ی ِ س ِ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن علی بن معتوق واسطی . مشهور به ابن ثردة (یا ابن فردة). وی از عقلای مجانین بود و شعر نیک میسرود. اصل او از واسط است . در سال 697 هَ . ق . متولد شد و در بغداد پرورش یافت سپس به دمشق رفت و آغاز موعظه کرد،...
-
می خورده
لغتنامه دهخدا
می خورده . [ م َ / م ِ خوَرْ / خُرْ / دَ / دِ ] (نف مرکب ) شراب خورده . باده خواره . می نوشیده . که شراب خورده باشد. مست و مخمور و می زده : به دیده چو قار و به رخ چون بهارچو می خورده ای چشم او پرخمار. فردوسی .ایا می خورده ٔ غفلت کنون مستی و بیهوشی خم...
-
نتو
لغتنامه دهخدا
نتو. [ ن ُت ُوو ] (ع مص ) آماسیدن . (از منتهی الارب ). ورم کردن .(از اقرب الموارد) (از متن اللغة). برآماسیدن . (از ناظم الاطباء). نَتْو. (معجم متن اللغة). || بلند برآمدن . (از منتهی الارب ). || از جای خود بیرون آمدن چیزی و بلند گردیدن آن . (از ناظم ا...
-
بالو
لغتنامه دهخدا
بالو. (اِخ ) (شیخ بالوی آملی ) از مشایخ صوفیه و پیر شیخ خلیفه ٔ سبزواری بوده است . خواندمیر آرد: شیخ خلیفه (مقتول در 726 هَ . ق .) در اوایل حال به مازندران دست ارادت به شیخ بالوی آملی داده بود، و بعد از چندگاه در عقیده ای که به شیخ بالو داشت نقصانی پ...