کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نقش انداختن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نقش انداختن
لغتنامه دهخدا
نقش انداختن . [ ن َ اَ ت َ ] (مص مرکب ) نقش افکندن . تصویر کردن . نشان و اثر بر چیزی گذاشتن : به یار تا رسد این نامه ٔ سرشک آلودچه نقش ها که به بال کبوتراندازد.طالب (از آنندراج ).
-
واژههای مشابه
-
نَقْش
لهجه و گویش گنابادی
naghsh در گویش گنابادی یعنی رسم ، نقاشی ، فیلم بازی کردن ، خود را به بیخبری زدن
-
نُقُّش
لهجه و گویش بختیاری
noqqoš نطق، سخن گفتن، ابراز نظر کردن.
-
نقش ،نقش آوردن
لهجه و گویش تهرانی
در قمار و سه قاب دست خوب آوردن
-
post 2
نقش 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] وظیفۀ معین هر بازیکن در بازیهای گروهی
-
role
نقش 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون، هنرهای نمایشی] بخشی از نمایشنامه یا فیلمنامه که مربوط به یک شخصیت نمایشی است و بازیگری آن را اجرا میکند
-
placard 2
نقشآگهی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] آگهی بزرگی به ابعاد بزرگتر از A3 یا به اندازۀ حدوداً 1×2 یا 2×3 متر که بر سردر سینما نصب و تصویر بازیگران اصلی و نام فیلم و نام دستاندرکاران و بازیگران مهم فیلم بر آن درج شود
-
social role
نقش اجتماعی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جامعهشناسی] رفتار و کنشی که انتظار میرود یک فرد یا گروه در یک جایگاه اجتماعی خاص انجام دهد
-
arabesque motif
نقش اسلیمی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[هنرهای تجسمی] آرایههایی که در هنرهای اسلیمی به کار میروند
-
lead 3, lead role
نقش اصلی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] نقش اصلی در نمایش تلویزیونی یا فیلم
-
role play
نقشبازی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[آیندهپژوهی و آیندهنگری] فرایندی خلاقانه و خیالپردازانه که در آن برای پیشبینی تصمیمهای دیگران باید خود را در نقش آنها قرار داد
-
diffraction pattern
نقش پراش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، فیزیک] نقشی که امواج پراشیده بر روی پرده ایجاد میکنند
-
powder pattern
نقش پودری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] نقش پراش پرتوهای ایکس یا نوترون که نمونۀ بسبلور یا نمونۀ پودری آن را به وجود میآورد
-
interference pattern
نقش تداخل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک- اپتیک] شکلی که براثر تداخل پرتوهای نوری به وجود میآید