کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نقشۀ زمین چهر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
نقشه
واژگان مترادف و متضاد
۱. اطلس، الگو، پروژه، طرح، نمودار ۲. خیال، رای، عزم، قصد، مقصود، منوی، نظر، نیت ۳. دسیسه ۴. زمینه
-
نقشه
فرهنگ واژههای سره
نگاره، ره نامه
-
نقشه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] naqše ۱. طرحی از یک منطقه که روی سطح صافی ترسیم میشود.۲. تصویری از یک بنا یا ماشین یا چیز دیگر که باید ساخته شود.۳. طرح و صورت کار.۴. [مجاز] عمل پیشبینیشده.
-
نقشه
دیکشنری فارسی به عربی
برنامج , تصميم , خريطة , خطة , مخطط , مشروع , موامرة , نموذج
-
chart
نقشه 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی نقشهبرداری] نقشههای ناوبری دریانوردی و هوانوردی و برخی از نقشههایی که کاربرد ویژه دارند
-
نقشۀ آینده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[آیندهپژوهی و آیندهنگری] ← آیندهنگاشت 1
-
arbitrary map
نقشۀ اختصاصی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی نقشهبرداری] نقشهای که به سفارش یک شرکت یا سازمان خاص برای مقاصد خاص تهیه میشود
-
static map
نقشۀ ایستا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی نقشهبرداری] نقشهای که اطلاعات مربوط به یک زمان مشخص را ارائه میدهد
-
stowage plan, cargo plan
نقشۀ بارچینی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] نقشهای که محل استقرار بار در انبارها و بخشهای دیگر کشتی را نشان میدهد
-
body plan
نقشۀ بدنه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] نقشهای که تمامی خطوط بدنۀ کشتی و ارتفاع و خط آب و مانند آنها را نشان میدهد
-
relief map
نقشۀ برجسته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی نقشهبرداری] نقشهای که پستیوبلندیهای یک ناحیه را با برآمدگی و فرورفتگی نسبی سطح نقشه منعکس میکند
-
surveyor
نقشهبردار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی نقشهبرداری] کارشناس و متخصص نقشهبرداری
-
restriction map, restriction site map
نقشۀ برشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری] نقشۀ فیزیکی قطعهای از دِنا که محل و فاصلۀ بین جایگاههای برشی را نشان میدهد
-
native map
نقشۀ بومی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی نقشهبرداری] نقشۀ یک منطقه که کشوری دیگر ازطریق نهادهای دولتی یا خصوصی خود تهیه میکند
-
base map
نقشۀ پایه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی نقشهبرداری] نقشهای که با افزودن اطلاعات به آن، نقشههای دیگری به دست میآید