کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نقشهنگار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
نقشه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] naqše ۱. طرحی از یک منطقه که روی سطح صافی ترسیم میشود.۲. تصویری از یک بنا یا ماشین یا چیز دیگر که باید ساخته شود.۳. طرح و صورت کار.۴. [مجاز] عمل پیشبینیشده.
-
نقشه
دیکشنری فارسی به عربی
برنامج , تصميم , خريطة , خطة , مخطط , مشروع , موامرة , نموذج
-
عریضه نگار
لغتنامه دهخدا
عریضه نگار. [ ع َ ض َ / ض ِ ن ِ ] (نف مرکب ) عریضه نگارنده . آنکه عریضه نویسد. آنکه عرض حال نویسد.
-
کله نگار
لغتنامه دهخدا
کله نگار. [ ک ِل ْ ل َ / ل ِ ن ِ ] (نف مرکب ) کنایه از فراش نوشته اند. (آنندراج ). فراش و آنکه فرش و بساط می گستراند. (ناظم الاطباء) : فرمان صدور یافت که آیین دلفریب پیدا کنند کله نگاران پرهنر.بدر چاچی (از آنندراج ).
-
گنج نگار
لغتنامه دهخدا
گنج نگار. [ گ ُ ن ِ ] (اِ مرکب ) میزان الحجم ترسیمی . (واژه های مصوبه ٔ فرهنگستان ).
-
seismograph
لرزهنگار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] دستگاهی برای دریافت و ثبت لرزشهای زمین
-
myograph
ماهیچهنگار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] وسیلهای برای ثبت آثار انقباض عضلانی
-
bibliographer 2
نسخهنگار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی، علوم کتابداری و اطلاعرسانی] متخصص نسخهنگاری
-
hygrograph
نمنگار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] ابزاری برای ثبت پیوستۀ رطوبت جوّ
-
typographer
نویسهنگار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[عمومی] فردی که نویسهنگاری میکند
-
lexicographer
فرهنگنگار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی، علوم کتابداری و اطلاعرسانی] فردی که تخصص او فرهنگنگاری است
-
واژهنگار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] ← واژهنگاشتی
-
وقایعنگار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی، علوم کتابداری و اطلاعرسانی] ← رویدادنگار
-
webliographer
وبنگار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم کتابداری و اطلاعرسانی] کسی که وبنگاشت تهیه میکند
-
homographic
همنگار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] تابعی کسری که صورت و مخرج آن حداکثر از درجۀ یک باشد