کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نقز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
نقض
لغتنامه دهخدا
نقض . [ ن ِ ] (ع ص ، اِ) عهد شکسته . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || تاب رسن بازکرده . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ). تاب بازکرده ٔ از ریسمان . (ناظم الاطباء). || خراب شده از بنا. (ناظم الاطباء). بنای بازکرده . (از منتهی الارب ). بنای ...
-
نقض
لغتنامه دهخدا
نقض . [ ن ُ ] (ع ص ، اِ) بنای شکسته ٔ بازگردیده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). کنار شکسته و خراب شده ٔ از بنا و عمارت . (ناظم الاطباء). آنچه منتقض شده باشد از بنا. (از اقرب الموارد). ج ، اَنقاض ، نُقوض .
-
نقض
لغتنامه دهخدا
نقض . [ ن ُ ق َ ] (ع اِ) نوعی از بند کشتی گیری . (منتهی الارب ) (آنندراج )(ناظم الاطباء). نوعی از صراع . (از اقرب الموارد).
-
نقذ
لغتنامه دهخدا
نقذ. [ ن َ ] (ع اِمص ) آرامش . سلامت . (منتهی الارب ) (آنندراج ). سلامة. (اقرب الموارد). منه قولهم : نقذاً لک ؛ للعاثر. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || (مص ) رهانیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). خلاص دادن و نجات بخشیدن . (از اقرب الموارد). || یکسو ...
-
نقذ
لغتنامه دهخدا
نقذ. [ ن َ ق َ ] (ع ص ) رهانیده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). خلاص داده و نجات بخشیده . (از اقرب الموارد). || (اِ) گویند: ما له شقذ و لانقذ؛ نیست اورا چیزی . (از منتهی الارب ). رجوع به شقذ شود. || (مص ) رستن . رهیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
نقض
واژگان مترادف و متضاد
ابطال، اقاله، انهدام، بطلان، حذف، رد، شکستن، عهدشکنی، فسخ، لغو، نسخ، نکول، ویرانی ≠ ابرام
-
نقض
فرهنگ فارسی معین
(نَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - شکستن . 2 - ویران کردن ، منهدم کردن . 3 - شکستن عهد و پیمان .
-
نغز
فرهنگ فارسی معین
(نَ) (ص .) خوب ، نیک ، بدیع .
-
نغز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] naqz هر چیز عجیب و بدیع که دیدنش خوشایند باشد؛ خوب؛ نیکو؛ لطیف؛ بدیع.
-
نقض
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] naqz ۱. شکستن عهدوپیمان.۲. شکستن.۳. ویران کردن.
-
جستوجو در متن
-
نقزان
لغتنامه دهخدا
نقزان . [ ن َ ق َ ] (ع مص ) نَقز. نقاز. رجوع به نَقز شود.
-
انقاز
لغتنامه دهخدا
انقاز. [ اِ ] (ع مص ) پیوسته آب صافی و خوش خوردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). پیوسته نَقِز (= آب صافی و گوارا) خوردن . (از اقرب الموارد). || فراهم آوردن و ذخیره کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). فراهم آوردن و گرد کردن نَ...
-
نکز
لغتنامه دهخدا
نکز. [ ن ِ ] (ع اِ) فرومایه و بلایه از هر چیزی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رذال . (اقرب الموارد). رذل از خواسته و مردم . لغتی است در نِقْز. (از متن اللغة). || باقی مانده ٔ مغز در استخوان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة) (از اقرب ال...
-
انگشتک
لغتنامه دهخدا
انگشتک . [ اَ گ ُ ت َ] (اِمصغر) مصغر انگشت . (ناظم الاطباء) : اندر محال و هزل زبانت دراز بودوندر زکات دستت و انگشتکان قصیر. ناصرخسرو. || انگشت خردک . کالوچ . کلیک . خردک . خنصر. (یادداشت مؤلف ). || بشکن . (یادداشت مؤلف ). زنجیر. (منتهی الارب ).- ان...