کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نقد شدنی در بانک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
نقد و عیار
فرهنگ گنجواژه
پول رایج.
-
قابل تبدیل به پول نقد
دیکشنری فارسی به عربی
قابل للتفاوض
-
به پول نقد تبدیل کردن (چک و برات)
دیکشنری فارسی به عربی
تفاوض
-
جستوجو در متن
-
مقبول للبنک
دیکشنری عربی به فارسی
نقد شدني در بانک , قابل نقل وانتقال بانکي
-
بانک
لغتنامه دهخدا
بانک . (اِ) بان . درختی که ثمرش حب البان است . (ازفرهنگ نظام ). اما در دیگر فرهنگها این کلمه را در ذیل بانگ باکاف پارسی آورده اند، و رجوع به بان شود.
-
در بانک گذاشتن
دیکشنری فارسی به عربی
مصرف
-
مودع
دیکشنری عربی به فارسی
کسيکه پول در بانک ميگذارد
-
کسیکه پول در بانک میگذارد
دیکشنری فارسی به عربی
مودع
-
bank balance 1
تراز بانک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقتصاد] صورت عملیات بدهکار و بستانکار بانک که در هر مقطع زمانی قابل محاسبه است
-
مصرف
دیکشنری عربی به فارسی
کنار , لب , ساحل , بانک , ضرابخانه , رويهم انباشتن , در بانک گذاشتن , کپه کردن , بلند شدن (ابر يا دود) بطور متراکم , بانکداري کردن
-
بانک
لغتنامه دهخدا
بانک . (فرانسوی ، اِ) (از ایتالیایی بانکا بمعنی میزی که روی آن چیزهائی فروشند). سازمان و دستگاهی که محل ذخیره ٔپول مردم است و بدان داد و ستد کنند یا داد و ستد آنجا انجام گیرد. بنگاه صرافی و معاملات مهم نقدی . سازمانی که عملیات آن بطور کلی عبارت است ا...
-
attainable
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قابل دستیابی است، در دسترس، نائل شدنی، بدست اوردنی
-
assimilable
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جذاب، جذب شدنی، قابل تحلیل در بدن، قابل تجانس
-
feasible region
ناحیۀ شدنی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] در برنامهریزی خطی، ناحیهای که در آن همۀ قیدها برآورده میشوند
-
stakeholder
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ذینفع، گروگذار، نگهدارنده بانک در قمار، شرط بند