کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نقب زدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
burrows
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لانه ها، نقب، پناه گاه، نقب زدن، زیرزمین لانه کردن، پنهان شدن
-
ملجا
دیکشنری عربی به فارسی
سوراخ زيرزميني , نقب , پناهگاه , زيرزمين لا نه کردن , پنهان شدن , نقب زدن , جان پناه , محافظت , حمايت , محافظت کردن , پناه دادن
-
undermined
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تضعیف شد، تحلیل بردن، نقب زدن، از زیر خراب کردن
-
undermines
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تضعیف می کند، تحلیل بردن، نقب زدن، از زیر خراب کردن
-
burrowing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
burrowing، نقب زدن، زیرزمین لانه کردن، پنهان شدن
-
tunnelling
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تونل زنی، نقب زدن، تونل ساختن
-
شکاویدن
فرهنگ فارسی معین
(ش دَ) (مص م .) 1 - شکافتن . 2 - نقب زدن .
-
شکاویدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [قدیمی] šekāvidan ۱. شکافتن.۲. کندن و کاویدن زمین؛ نقب زدن.
-
شکاویدن
لغتنامه دهخدا
شکاویدن . [ ش ِ دَ ] (مص ) شکافتن . || نقب زدن . (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به شکافتن شود.
-
کم کم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم صوت) ‹گمگم› komkom ۱. صدای کلنگ چاهکن هنگام چاه کندن یا نقب زدن.۲. (اسم) [قدیمی] ریگ روان.
-
آهون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] 'āhun ۱. رخنه.۲. مجرایی که در زیرِ زمین باشد؛ راه زیرزمینی؛ نقب؛ سمجه: ◻︎ به آهون زدن در زمان شتاب / سبکتر ز ماهی روند اندر آب (اسدی: ۳۴۶).
-
بریدن
فرهنگ فارسی معین
(بُ دَ) [ په . ] 1 - (مص م .) جدا کردن ، پاره کردن . 2 - پیمودن ، سپردن . 3 - نقب زدن ، حفر کردن .4 - (مص ل .) خسته شدن ، بی انگیزه شدن .
-
bore
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بذر، سوراخ، گمانه، منفذ، کالیبر تفنگ، سر خر، با مته سوراخ کردن، موی دماغ کسی شدن، خسته کردن، سوراخ کردن، با مته تونل زدن، سفتن، نقب زدن، وسیله سوراخ کردن، سنبه زدن
-
ثقب
دیکشنری عربی به فارسی
گمانه , سوراخ کردن , سنبيدن , سفتن , نقب زدن , بامته تونل زدن , خسته کردن , موي دماغ کسي شدن , خسته شدن , منفذ , سوراخ , مته , وسيله سوراخ کردن , کاليبر تفنگ , خسته کننده , چشم کوچک , حلقه , چشم , روزنه , مزغل
-
اعیان
لغتنامه دهخدا
اعیان . [ اِ ] (ع مص ) بچشمه رسیدن درکندن چاه . (تاج المصادر بیهقی ). سوراخ کردن چشمه ٔ آب را، و نقب زدن در قنات . (ناظم الاطباء). حفر کردن تا بچشمه رسیدن : حفرت حتی اعینت ؛ ای بلغت العیون . مااعینه ؛ ای ما اشد اصابته بالعین . (از اقرب الموارد).