کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نقباء پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نقباء
معنی
(نُ قَ) [ ع . ] (اِ.) جِ نقیب .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
نقباء
لغتنامه دهخدا
نقباء. [ ن ُ ق َ ] (ع اِ) ج ِ نقیب . رجوع به نقیب شود. || در اصطلاح صوفیه ، کسانی هستند که برخفایای باطن مردم اشراف دارند و خفایای ضمایر مردم بر ایشان آشکار است چه پرده ها از برابر چشم باطن ایشان برداشته شده است و ایشان سیصد تن هستند. (از تعریفات ). ...
-
نقباء
فرهنگ فارسی معین
(نُ قَ) [ ع . ] (اِ.) جِ نقیب .
-
جستوجو در متن
-
نقبا
لغتنامه دهخدا
نقبا. [ ن ُ ق َ ] (ع اِ) مهتران . بزرگان . پیشوایان . (ناظم الاطباء). نقباء. ج ِ نقیب . رجوع به نقیب و نیز رجوع به نقباء شود.
-
هفت مردان
فرهنگ فارسی معین
( ~. مَ) (اِمر.) مردان خدا که شامل هفت دسته اند: اقطاب ، ابدال ، اخیار، اوتاد، غوث ، نقباء، نجباء.
-
حسین کاشانی
لغتنامه دهخدا
حسین کاشانی . [ ح ُ س َ ن ِ ] (اِخ ) ابن هبةاﷲ ملقب به «علم الهدی ». او راست : بهجة التنزیل و اسکندریة و جز آن . (ذریعه ج 11 ص 74) (نقباء البشر 668).
-
عبدا
لغتنامه دهخدا
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن عمروبن حرام بن ثعلبه . از بزرگان صحابه و از نقباء اثناعشر است . وی با 70 تن از انصار در عقبه و جنگ بدر شرکت کرد و به سال 3 هَ . ق . در جنگ احد به قتل رسید. (از الاعلام زرکلی ).
-
ابوالهیثم
لغتنامه دهخدا
ابوالهیثم . [ اَ بُل ْ هََ ث َ ] (اِخ ) مالک بن تیهان الأنصاری . صحابی بدری انصاریست و از نقباء لیلةالعقبة بوده است و در حرب صفین در رکاب امیرالمؤمنین علی علیه السلام درجه ٔ شهادت یافته است . رجوع به حبیب السیر ج 1 ص 177 و 187 شود.
-
ابوالقاسم
لغتنامه دهخدا
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) طاهربن یحیی بن حسن بن علی بن ابیطالب علیهم السلام . جدّ شرفای مدینه ٔ طیبه است . نَبسَه ٔ او ابواحمد قاسم بن عبیداﷲبن طاهر اولین کس از نقباء مدینه به سال 144 هَ . ق . به نقابت مدینه منصوب گشت . رجوع به حبیب السیر چ...
-
سعد
لغتنامه دهخدا
سعد. [ س َ ] (اِخ ) ابن عبادةبن دلیم بن حارثه خارجی . معروف به ابوثابت صحابی و از مردم مدینه و رئیس قبیله خزرج بود و از امراء و بزرگان جاهلیت و اسلام است . وی بخاطر اطلاع او از کتابت و تیراندازی و شناوری به «کامل » ملقب شد. در جنگ عقبه با هفتاد تن از...
-
قاضی امیر محمد
لغتنامه دهخدا
قاضی امیر محمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ولد امیر تاج الدین علی . از اعاظم نقباء روضه ٔ رضویه و به محاسن آداب و مکارم اخلاق موصوف است . منصب قضاء طوس و مشهد او راست و در تمشیت امور آن شرط امانت و دیانت بجا می آورد. (حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 614).
-
لاهز
لغتنامه دهخدا
لاهز. [ هَِ ] (اِخ ) ابن قریظ. از معاصرین ابومسلم خراسانی و عیسی بن معقل و دامادسلمةبن کثیر خزاعی . (انساب سمعانی ). صاحب مجمل التواریخ گوید: هنگامی که عیسی بن معقل را خالد امیرالعراقین به کوفه بازداشت از بهر باقی خراج و بومسلم آنجا رفت . داعیان از ن...
-
خزاعی
لغتنامه دهخدا
خزاعی . [ خ ُ ] (اِخ ) احمدبن نصربن هیثم از اشراف بغداد بود و جد او مالک یکی از نقباء بنی عباس بود. احمد از گروهی بود که مخالف با خلق قرآن بودند و نیز به خلیفه الواثق باﷲ طعن می زد تا آنکه به اطلاع خلیفه رسید که گروهی بر او جمع شده و بنام او امر بمعر...
-
اسعد
لغتنامه دهخدا
اسعد. [ اَ ع َ ] (اِخ ) ابن زرارةبن عدس النجاری مکنی به ابی امامة، از قبیله ٔ خزرج . وی یکی از شجعان اشراف جاهلیت و اسلام است . او ساکن مدینه بود و در عصر رسول (ص ) بهمراهی ذکوان بن عبد قیس بمکه رفت واسلام آورد و بمدینه بازگشت ، و این دو تن نخستین کس...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن علی بن المعمربن محمدبن المعمر بن احمدبن محمدبن محمدبن عبیداﷲبن علی بن عبیداﷲبن الحسین بن علی بن الحسین ابن علی بن ابی طالب . مکنی بأبی عبداﷲ النقیب الطاهر نقیب نقباء الطالبیین ابن النقیب الطاهر ابی الغنائم . او ادیبی فاضل...