کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نقاوة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نقاوة
معنی
خلوص
دیکشنری عربی به فارسی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
نقاوة
لغتنامه دهخدا
نقاوة. [ ن ُ وَ ] (ع اِ) برگزیده . خلاصه . (آنندراج ). رجوع به نَقاوَةشود. || گیاهی است شور که بدان جامه شویند. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ج ، نقاوی . || (مص ) نقاء. نقائة. نقایة. نَقاوَة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به نقاء و نَقاوَة ...
-
نقاوة
لغتنامه دهخدا
نقاوة. [ن َ وَ ] (ع اِ) بهین . (دهار). خیار و خلاصه ٔ چیزی . (از اقرب الموارد). برگزیده ٔ چیزی . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). نقوة. نقایة. (منتهی الارب ). نُقاوَة. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). نقاة. (اقرب الموارد). ج ، نقا، نقاء...
-
نقاوة
دیکشنری عربی به فارسی
خلوص
-
واژههای مشابه
-
نقاوه
لغتنامه دهخدا
نقاوه . [ ن َ / ن ُ وَ / وِ ] (از ع ، اِ) برگزیده و خلاصه . (غیاث اللغات ). گزیده . پسندیده . نقوه . بهین چیزی . خیار مال . بهترین چیز. (یادداشت مؤلف ) : خراسان که خلاصه ٔ بیضه ٔ دولت و نقاوه ٔ مملکت است بدو ارزانی داشت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 38).
-
نقاوه
فرهنگ فارسی معین
(نُ وَ یا وِ) [ ع . نقاوة ] (اِ.) برگزیده ، منتخب .
-
نقاوه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: نقاوَة] [قدیمی] na(o)qāve خلاصه و برگزیدۀ چیزی؛ برگزیده.
-
واژههای همآوا
-
نقاوت
لغتنامه دهخدا
نقاوت . [ ن َ وَ ] (از ع اِمص ) پاکیزگی . (غیاث اللغات ). نقاوة. رجوع به نقاوة شود. || (مص ) پاک شدن . (یادداشت مؤلف ). نقاوة. رجوع به نقاوة شود.
-
نقاوت
واژگان مترادف و متضاد
۱. پاکیزگی، خلوص، نیکویی ۲. برگزیده، گزیده، منتخب، نقاوه
-
نقاوت
فرهنگ فارسی معین
(نَ وَ) [ ع . نقاوة ] (مص ل .) 1 - پاکیزه گشتن . 2 - خالص شدن . 3 - نیکو گردیدن .
-
نقاوت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: نقاوة] [قدیمی] na(o)qāvat پاکیزه شدن؛ خالص شدن؛ نیکو شدن.
-
جستوجو در متن
-
نقاوت
لغتنامه دهخدا
نقاوت . [ ن َ وَ ] (از ع اِمص ) پاکیزگی . (غیاث اللغات ). نقاوة. رجوع به نقاوة شود. || (مص ) پاک شدن . (یادداشت مؤلف ). نقاوة. رجوع به نقاوة شود.
-
نقا
لغتنامه دهخدا
نقا. [ ن ُ ] (ع اِ) ج ِ نقاوة. رجوع به نُقاوَة شود.