کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نقاشة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نقاشة
لغتنامه دهخدا
نقاشة.[ ن ِ ش َ ] (ع اِمص ) نگارش . نقاشی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). صنعت نقاشی . (ناظم الاطباء). حرفه ٔ نقاش . (از اقرب الموارد). رجوع به نقاشی شود.
-
واژههای مشابه
-
نقاشه
لغتنامه دهخدا
نقاشه . [ ن َق ْ قا ش ِ ] (اِخ ) دهی است از بخش قشم شهرستان بندرعباس . در 55 هزارگزی مغرب قشم ، در جلگه ٔ گرمسیری واقع است و 100 تن سکنه دارد. آبش از چاه تأمین می شود. محصولش غلات و خرما است . شغل اهالی زراعت و صید ماهی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایر...
-
واژههای همآوا
-
نغاشة
لغتنامه دهخدا
نغاشة. [ ن ُ ش َ ] (ع اِ) مرغی است . (منتهی الارب ). نام پرنده ای است . (از متن اللغة).
-
جستوجو در متن
-
نقاشی
لغتنامه دهخدا
نقاشی . [ ن َق ْ قا ] (حامص ) حرفه ٔ نقاش . صورتگری . مصوری . چهره گشائی . تصویرکشی . نگارگری . نقاشه . || (اِ مرکب ) نقش . عمل نقاشی . (یادداشت مؤلف ). تصویر. صورت . نگار. نقشی که به دست نقاش کشیده شده است . آنچه نقاش رسم کرده است . || کارگاه نقاشی...