کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نقاره زدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
نقاره خانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] [منسوخ] naq[q]ārexāne جایی که طبل و کوس و کرنا بنوازند؛ محل مخصوصی بر فراز سردرهای بلند که در آنجا هنگام اذان شام و سحر به مناسبت اجرای مراسم و تشریفات طبل و سرنا بزنند.
-
دُردُر نقاره
لهجه و گویش تهرانی
رسوائی، پر سروصدا بودن واقعه
-
نقاره ناوه کش
لغتنامه دهخدا
نقاره ناوه کش . [ ن َ رِ وِ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ناوه کش بخش چگنی شهرستان خرم آباد. در 10هزارگزی جنوب شرقی سراب دوره ، در جلگه ٔ معتدل هوائی واقع است و 120 تن سکنه دارد. آبش از چشمه تأمین می شود. محصولش غلات و شغل اهالی کارگری شرکت نفت و ز...
-
نقاره چی محله
لغتنامه دهخدا
نقاره چی محله . [ ن َ رَ م َ ح َل ْ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ساسی کلام بخش مرکزی شهرستان بابل . در 7/5هزارگزی جنوب غربی بابل ، در دشت معتدل هوای مرطوبی واقع است و 310 تن سکنه دارد. آبش از رود کلارود و چاه آرتزین تأمین می شود. محصولش برنج و غلا...
-
ساز و نقاره
لغتنامه دهخدا
ساز و نقاره . [ زُ ن َق ْ قا / ن َ قا رَ / رِ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) ساز و دهل . ساز و سرنا. ساز ونواز. تار و تنبک . تار و طنبور. رجوع به ساز شود.
-
ساز و نقاره
لهجه و گویش تهرانی
جشن و شادی
-
ساز و نقاره
فرهنگ گنجواژه
صدای موسیقی بلند.
-
جستوجو در متن
-
طبل زدن
واژگان مترادف و متضاد
طبل نواختن، دهلزدن، کوس زدن، نقاره زدن، طبل فروکوفتن، طبلکوبیدن
-
شامگاه زدن
لغتنامه دهخدا
شامگاه زدن . [ زَدَ ] (مص مرکب ) نواختن نقاره یا طبل و نظایر آن بوقت شام . و این مرسوم و معمول نظام و سربازخانه هاست .
-
ضرب گرفتن
لغتنامه دهخدا
ضرب گرفتن . [ ض َ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) طبل زدن اصولدار مطربان و ورزشکاران . اصول نگاه داشتن با دورویه و ضرب و نقاره و طبل و امثال آن .
-
دبدبه زدن
لغتنامه دهخدا
دبدبه زدن . [ دَ دَ ب َ / ب ِ زَ دَ] (مص مرکب ) طبل زدن . دهل و نقاره زدن . طبلک زدن .- دبدبه ٔ بندگی زدن ؛ آشکارا و برملا اظهار بندگی کردن : با فلک آن دم که نشینی به خوان پیش من افکن قدری استخوان کآخر لاف سگیت میزنم دبدبه ٔ بندگیت میزنم . نظامی .- ...
-
نوبت زدن
لغتنامه دهخدا
نوبت زدن . [ ن َ / نُو ب َ زَدَ ] (مص مرکب ) و نوبت پرداختن ؛ نقاره زدن . معمول بود که در نقاره خانه ٔ شاهان در شبانه روز چند بار نقاره می زدند، گاه سه بار، گاه پنج بار و گاه هفت بار . در اواخر قاجاریه و اوایل دوره ٔ پهلوی یک بار به هنگام غروب در سرد...
-
دم و دیم
لغتنامه دهخدا
دم و دیم . [ دَ م ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) دم و دیمب (اصطلاح عامیانه ). کنایه است از خواندن و آواز نقاره و حضور شاهدان خوب صورت ، چه دم به معنی حرف زدن و خواندن و دیم به معنی صورت است . (لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ مؤلف ).
-
دیمبل و دیمبو
لغتنامه دهخدا
دیمبل و دیمبو. [ ب ُ ل ُ ب ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) ظاهراً هر دو کلمه حکایت آواز صوت دنبک و طبل و نظایر آن باشد.دیمبول و دیمبو. بمعنی طبل و نقاره زدن با برجستن وفروجستن . (یادداشت لغتنامه ). رجوع به دیمبول شود.
-
درنب درنب
لغتنامه دهخدا
درنب درنب . [ دُ رُمْب ْ دُ رُمْب ْ / دِ رِمْب ْ دِ رِمْب ْ] (اِ صوت ) آوازه ٔ نقاره ٔ کوچک . حکایت و آوازی از پیاپی زدن کوس و کورکا (طبل جنگ ) و کور طبل بزرگی است که از مس سازند و در سرکار سلاطین زنند. گُرم گُرم .