کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نقاره خانه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
نقاره کوب
لغتنامه دهخدا
نقاره کوب . [ ن َ رِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان اهر. در 21هزارگزی مشرق اهر، در ناحیتی کوهستانی و معتدل هوا واقع است و 425 تن سکنه دارد. آبش از چشمه تأمین می شود. محصولش غلات و حبوبات است . شغل اهالی زراعت و گله داری است . ای...
-
نقاره کوب
لغتنامه دهخدا
نقاره کوب . [ ن َ رِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کفرآور بخش گیلان شهرستان شاه آباد. در 30هزارگزی شمال گیلان ، در دشت سردسیری واقع است و 150 تن سکنه دارد. آبش از چشمه تأمین می شود. محصولش غلات و لبنیات و توتون است . شغل اهالی زراعت و گله داری است . (ا...
-
نقاره چی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع - تر. ] (ص مر.) نوازندة نقاره .
-
نقاره چی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. ترکی] naq[q]āreči کسی که در نقارهخانه نقاره مینوازد؛ نقارهزن.
-
دُردُر نقاره
لهجه و گویش تهرانی
رسوائی، پر سروصدا بودن واقعه
-
نقاره ناوه کش
لغتنامه دهخدا
نقاره ناوه کش . [ ن َ رِ وِ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ناوه کش بخش چگنی شهرستان خرم آباد. در 10هزارگزی جنوب شرقی سراب دوره ، در جلگه ٔ معتدل هوائی واقع است و 120 تن سکنه دارد. آبش از چشمه تأمین می شود. محصولش غلات و شغل اهالی کارگری شرکت نفت و ز...
-
نقاره چی محله
لغتنامه دهخدا
نقاره چی محله . [ ن َ رَ م َ ح َل ْ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ساسی کلام بخش مرکزی شهرستان بابل . در 7/5هزارگزی جنوب غربی بابل ، در دشت معتدل هوای مرطوبی واقع است و 310 تن سکنه دارد. آبش از رود کلارود و چاه آرتزین تأمین می شود. محصولش برنج و غلا...
-
ساز و نقاره
لغتنامه دهخدا
ساز و نقاره . [ زُ ن َق ْ قا / ن َ قا رَ / رِ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) ساز و دهل . ساز و سرنا. ساز ونواز. تار و تنبک . تار و طنبور. رجوع به ساز شود.
-
ساز و نقاره
لهجه و گویش تهرانی
جشن و شادی
-
ساز و نقاره
فرهنگ گنجواژه
صدای موسیقی بلند.
-
جستوجو در متن
-
خانه
لغتنامه دهخدا
خانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) آن جایی که در آن آدمی سکنی می کند. (ناظم الاطباء). سرا. منزل . مستَقَرّ : برگزیدم بخانه تنهایی از همه کس درم ببستم چست . شهیدبلخی .کنون همانم و خانه همان و شهر همان مرا نگویی کز چه شده ست شادی سوگ . رودکی .سبک پیرزن سوی خانه...
-
نوبت خانه
فرهنگ فارسی معین
( ~. نِ) (اِمر.) نقاره خانه .
-
نقارخانه
لغتنامه دهخدا
نقارخانه . [ ن َ قا / ن َق ْ قان َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) جائی که در آن نوبت نوازند. (آنندراج ). جائی که در آن روزی دو مرتبه نوبت می زنند. (ناظم الاطباء). نقاره خانه . رجوع به نقاره خانه شود.
-
طبلخانه
لغتنامه دهخدا
طبلخانه . [ طَ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) نقاره خانه .
-
نوبت خانه
لغتنامه دهخدا
نوبت خانه . [ ن َ / نُو ب َ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) نقاره خانه . جائی که در آن موزگان می زنند. (ناظم الاطباء). || قراول خانه . جائی که در آن پاسبان منزل دارد. (ناظم الاطباء). جایگاه نوبتیان . پاسدارخانه : قاضی را از پیش سلطان ببردند نیم مرده و در نوبت...