کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نفیس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نفیس
/nafis/
معنی
۱. مال بسیار.
۲. هر چیز گرانمایه و مرغوب؛ گرانبها.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. ارزشمند، پربها، ثمین، قیمتی، گرانبها، گرانقیمت
۲. اعلا، عالی، لوکس، ممتاز
۳. آنتیک، عتیقه
برابر فارسی
باارزش، گرانمایه، ارزنده
دیکشنری
exquisite, opulent, priceless, prize, treasure
-
جستوجوی دقیق
-
نفیس
لغتنامه دهخدا
نفیس . [ ن َ ] (اِخ ) ابن عوض کرمانی ، ملقب به حکیم برهان الدین ، از طبیبان و دانشمندان قرن نهم هجری قمری است . وی به دعوت الغ بیک گورکانی از کرمان به سمرقند رفت و تا پایان عمر الغ بیک در سمرقند در دربار او به عزت زیست و به اشارت او بر کتاب الاسباب و...
-
نفیس
لغتنامه دهخدا
نفیس . [ ن َ ] (اِخ ) احمدبن عبدالغنی بن قطرس احمد لخمی ، مکنی به ابوالعباس و ملقب و مشهور به نفیس ، از علمای مذهب مالکی و از ادبا و شعرای قرن ششم هجری قمری است و به سال 603 هَ . ق . درگذشته است . او راست :یا راحلا و جمیل الصبر یتبعه هل من سبیل الی ل...
-
نفیس
لغتنامه دهخدا
نفیس . [ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گله زن بخش خمین شهرستان محلات . در 23هزارگزی مشرق خمین ، در جلگه ٔ معتدل هوائی واقع است و 152 تن سکنه دارد. آبش از رودخانه ٔ خمین تأمین می شود. محصولش غلات و چغندر قند و بنشن و پنبه و انگور است . شغل اهالی زرا...
-
نفیس
لغتنامه دهخدا
نفیس . [ ن َ ] (ع ص ) گرانمایه و مرغوب و نیکو از هر چیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). مقابل خسیس . (از اقرب الموارد). قیمتی . (مهذب الاسماء). گرانمایه . (مفاتیح العلوم خوارزمی ) (یادداشت مؤلف ). چیزی که قیمتی و گرانمایه و لطیف و پسندیده باشد.(غیاث ا...
-
نفیس
واژگان مترادف و متضاد
۱. ارزشمند، پربها، ثمین، قیمتی، گرانبها، گرانقیمت ۲. اعلا، عالی، لوکس، ممتاز ۳. آنتیک، عتیقه
-
نفیس
فرهنگ واژههای سره
باارزش، گرانمایه، ارزنده
-
نفیس
فرهنگ فارسی معین
(نَ) [ ع . ] (ص .) 1 - گرانمایه ، قیمتی . 2 - نیکو، مرغوب .
-
نفیس
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] nafis ۱. مال بسیار.۲. هر چیز گرانمایه و مرغوب؛ گرانبها.
-
نفیس
دیکشنری فارسی به عربی
ثمين , شيء ثمين , متانق
-
واژههای مشابه
-
ابن نفیس
لغتنامه دهخدا
ابن نفیس . [ اِ ن ُ ن َ ] (اِخ ) علاءالدین ابوالحسن علی بن ابی الحزم علاءالدین بن النفیس مصری قرشی . او طب را نزد ابن الدخوار به دمشق آموخت و نیز بتحصیل علم نحو و فلسفه و حدیث پرداخت و سپس بتدریس و تألیف آغاز کرد. وی در طب بزمان خویش شهرتی بسزا داشت...
-
قصر نفیس
لغتنامه دهخدا
قصر نفیس . [ ق َ رِ ن َ ] (اِخ ) در دومیلی مدینه قرار دارد، و به نفیس بن محمد از موالی انصار منسوب است . (معجم البلدان ).
-
واژههای همآوا
-
نفیث
لغتنامه دهخدا
نفیث . [ ن َ ] (ع ص ) دم نفیث ؛ خون روان از زخم . (منتهی الارب ) (آنندراج ). خونی که ازجراحت برآید. (از اقرب الموارد) (یادداشت مؤلف ).
-
نفیص
لغتنامه دهخدا
نفیص . [ ن َ ] (ع ص ) آب شیرین و خوش . (منتهی الارب ) (آنندراج ). آب شیرین و گوارا. (ناظم الاطباء). ماء عذب . (اقرب الموارد) (متن اللغة).