کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نفیذ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نفیذ
لغتنامه دهخدا
نفیذ. [ ن َ ] (ع ص ) کار روان و مطاع . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
واژههای همآوا
-
نفیز
لغتنامه دهخدا
نفیز. [ ن َ ] (ع اِ) مسکه که در شیرزنه پراکنده شود. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).نفیزة. (منتهی الارب ) (متن اللغة) (اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
نافذ
لغتنامه دهخدا
نافذ. [ ف ِ ] (ع ص ) درگذرنده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). نفوذکننده . درگذرنده . فرورونده . (ناظم الاطباء). نفوذکننده . (فرهنگ نظام ) روا. روان : به رای روشن مهر و به قدر عالی چرخ به حزم ثابت کوه و به عزم نافذ باد. مسعودسعد.در درنگ و حزم ثابت کوه شو...