کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نفور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نفور
/nafur/
معنی
۱. رمنده؛ گریزنده؛ بیزار.
۲. نفرتانگیز.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. بیزار، رمنده، فراری، گریزان، متنفر
۲. نفرتانگیز
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
نفور
لغتنامه دهخدا
نفور. [ ن َ ] (ع ص ) رمنده . گریزنده . (غیاث اللغات ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). نافر. (از اقرب الموارد). چموش . شموس . ذئر. ذائر. انف . آنکه از چیزی بهراسد. (یادداشت مؤلف ). متنفر. گریزان : گرم ز چشم ندزدی تباه گردد عیش ورم ز دل نستا...
-
نفور
لغتنامه دهخدا
نفور. [ ن ُ ] (ع مص ) ترسیدن و دور گردیدن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). رمیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). رجوع به نفار شود. || آماسیدن چشم . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). ورم کردن چشم . (از اقرب الموارد). || نَفر. رجوع به نفر شود. || نِفار. رج...
-
نفور
واژگان مترادف و متضاد
۱. بیزار، رمنده، فراری، گریزان، متنفر ۲. نفرتانگیز
-
نفور
فرهنگ فارسی معین
(نَ) [ ع . ] (ص .) رمنده ، دور شونده ، نفرت کننده .
-
نفور
فرهنگ فارسی معین
(نُ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) رمیدن ، دور شدن . 2 - حرکت کردن حاجیان از منی به سوی مکه . ؛ روز (یوم ) ~ روز 12 ذیحجه که حاجیان از منی به سوی مکه حرکت کنند. 3 - (اِمص .) رمیدگی .
-
نفور
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] nafur ۱. رمنده؛ گریزنده؛ بیزار.۲. نفرتانگیز.
-
نفور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] nofur ۱. رمیدن.۲. بیرون رفتن.۳. دور شدن.۴. روان شدن حجاج از منی به سوی مکه.
-
واژههای مشابه
-
نُفُورٍ
فرهنگ واژگان قرآن
رميدن - تنفر شديد
-
واژههای همآوا
-
نُفُورٍ
فرهنگ واژگان قرآن
رميدن - تنفر شديد
-
جستوجو در متن
-
نفر
لغتنامه دهخدا
نفر. [ ن ُ ف ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ نفور. رجوع به نفور شود.
-
منزجر
واژگان مترادف و متضاد
بیزار، دلزده، متنفر، نفور
-
منزجر شدن
واژگان مترادف و متضاد
بیزارشدن، دلزده شدن، متنفر شدن، نفور گشتن