کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نفوذ پذیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
با نفوذ
دیکشنری فارسی به عربی
ثقيل
-
نفوذ نکردنی
دیکشنری فارسی به عربی
منيع
-
وسیله نفوذ
دیکشنری فارسی به عربی
قوت الرفع
-
نفوذ کرد
دیکشنری فارسی به عربی
اَحدَثَ ثُغْرَة ، اَحدَثَ صَدْعاً ، اِخْتَرَقَ
-
joint penetration
نفوذ در اتصال
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جوشکاری و آزمایشهای غیرمخرب] نفوذ فلز جوش در فاصله بین رویۀ جوش تا عمیقترین قسمت جوش، بدون در نظر گرفتن گردۀ جوش
-
root penetration
نفوذ در ریشه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جوشکاری و آزمایشهای غیرمخرب] نفوذ فلز جوش در درون ریشۀ اتصال
-
dual containment
سد نفوذ دوگانه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] یکی از راهبردهای ایالات متحده در برابر ایران و عراق برای محدود ساختن و منزوی کردن آن دو کشور که در زمان ریاستجمهوری کلینتون از 1995 به اجرا درآمد
-
containment of communism
سد نفوذ کمونیسم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] راهکاری برای جلوگیری از گسترش نفوذ سیاسی کمونیسم یا آرمانهای کمونیستی از راه ایجاد پیمانهای راهبردی
-
ground-penetrating radar/ ground penetrating radar, georadar, ground probing radar, surface penetrating radar
رادار زمیننفوذ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک، علوم نظامی] ژئوفیزیک] وسیلهای برای بررسی لایههای کمعمق زمین با امواج الکترومغناطیسی، معمولاً در بازۀ بسامدی 10 تا 1000 مگاهرتز [نظامی] راداری که برای نفوذ به زمین و دریافت بازتاب و درنتیجه شناسایی اشیای مدفون تپها/ پالسهای باند بسیار ...
-
نفوذ کردن در
دیکشنری فارسی به عربی
اخترق
-
دارای نفوذ و قدرت
دیکشنری فارسی به عربی
موثر
-
اعمال نفوذ کردن
دیکشنری فارسی به عربی
افرض
-
خوب نفوذ کردن
دیکشنری فارسی به عربی
شبع
-
مانع نفوذ صدا
دیکشنری فارسی به عربی
ضد الصوت
-
تحت نفوذ قرار گیرنده
دیکشنری فارسی به عربی
قابل للتحوير