کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نفوذ داشتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نفوذ داشتن
لغتنامه دهخدا
نفوذ داشتن . [ ن ُ ت َ ] (مص مرکب ) رسا بودن و رسائی داشتن . (ناظم الاطباء).
-
واژههای مشابه
-
drive 4
نفوذ 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] در بسکتبال، پیشروی با سرعت و قدرت بازیکن دارای توپ بهسمت سبد
-
infiltration 2
نفوذ 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] حرکت یک نیروی نظامی بهصورت منفرد یا در گروههای کوچک در اطراف مواضع دشمن بدون اینکه دیده شوند
-
intrusion 2
نفوذ 3
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] جایگیری ماگما در سنگهای قدیمیتر
-
excessive penetration
نفوذ اضافی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جوشکاری و آزمایشهای غیرمخرب] نفوذ جوش و بیرونزدگی بیشازحد فلز جوش از سمت دیگر اتصال
-
weld penetration, depth of fusion
نفوذ جوش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جوشکاری و آزمایشهای غیرمخرب] فاصله بین سطح اولیه و عمیقترین محل ذوب فلز پایه
-
lack of penetration, incomplete joint penetration, insufficient penetration, inadequate joint penetration
نفوذ ناقص
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جوشکاری و آزمایشهای غیرمخرب] وضعیتی در ریشۀ اتصال یک جوش شیاری که در آن فلز جوش تمامی ضخامت اتصال را در بر نمیگیرد
-
نفوذ کردن
لغتنامه دهخدا
نفوذ کردن . [ ن ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) درگذشتن و فرورفتن . (ناظم الاطباء).
-
containment 2
سد نفوذ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] راهکاری برای جلوگیری از گسترش نفوذ سیاسی یا آرمانهای دشمن از راه ایجاد پیمانهای راهبردی با دولتهای دوست
-
intruder operations
عملیات نفوذ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] عملیات تهاجمی بر فراز خاک دشمن با هدف انهدام هواگَردهای مستقر در پایگاههای او
-
ذی نفوذ
فرهنگ فارسی معین
(نُ) [ ع . ] (ص .) دارای قدرت ، متنفذ.
-
قابلیت نفوذ
لغتنامه دهخدا
قابلیت نفوذ. [ ب ِ لی ی َ ت ِ ن ُ ] (ترکیب اضافی ، اِمص مرکب ) نفوذپذیری ، در شیشه و پارچه و مانند آن .
-
نفوذ کردن
دیکشنری فارسی به عربی
اخترق
-
تحت نفوذ
دیکشنری فارسی به عربی
تحت