کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نفقه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نفقه
/nafaqe/
معنی
۱. (فقه، حقوق) آنچه صرف و خرج معیشت عیال و اولاد کنند؛ هزینۀ زندگی عیال و اولاد.
۲. آنچه انفاق کنند.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. خرج، گذران، مخارج، معاش، هزینه
۲. انفاق
دیکشنری
alimony
-
جستوجوی دقیق
-
alimony
نفقه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مطالعات زنان] وجهی که مرد پس از جدایی یا طلاق از همسرش برای حمایت به او میپردازد متـ . خرجی
-
نفقه
لغتنامه دهخدا
نفقه . [ ن َ ف َ ق َ / ق ِ ] (از ع ، اِ) نفقة. هزینه . جرا. خرج . اخراجات . خرج هر روزه . (ناظم الاطباء).خرجی . خرج . (یادداشت مؤلف ). رجوع به نفقة شود : تا هر نفقه و مؤونت که بدان حاجت افتد تکفل کنی . (کلیله و دمنه ). مصلحت آن بینم که چنین کسان را...
-
نفقه
واژگان مترادف و متضاد
۱. خرج، گذران، مخارج، معاش، هزینه ۲. انفاق
-
نفقه
فرهنگ فارسی معین
(نَ فَ قِ) [ ع . نفقة ] (اِ.) 1 - هزینة زندگی زن و فرزند. ج . نفقات . 2 - آنچه انفاق کنند.
-
نفقه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: نَفَقَة، جمع: نَفَقات] nafaqe ۱. (فقه، حقوق) آنچه صرف و خرج معیشت عیال و اولاد کنند؛ هزینۀ زندگی عیال و اولاد.۲. آنچه انفاق کنند.
-
نفقه
دیکشنری فارسی به عربی
نفقة
-
واژههای مشابه
-
نفقة
لغتنامه دهخدا
نفقة. [ ن َ ف َ ق َ ] (ع اِ) هزینه . (مهذب الاسماء) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 100) (دهار) (ناظم الاطباء). آنچه از درم و امثال آن صرف خویشتن با عیال خود کنند. (از متن اللغة). هزینه از درم و مانند آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). آنچه ازدرم و مانند آن ان...
-
نفقة
لغتنامه دهخدا
نفقة. [ ن ُ ف َ ق َ ] (ع اِ) یکی از سوراخ های نهانی کلاکموش . (منتهی الارب ) (از المنجد). نافقاء. (از اقرب الموارد). نفقاء. (المنجد).
-
نفقة
دیکشنری عربی به فارسی
خرجي , نفقه , برامد , هزينه , خرج , مصرف , فديه
-
نَّفَقَةٍ
فرهنگ واژگان قرآن
نفقه - انفاق - خرجي (انفاق :بخشيدن وبذل مال و صرف آن در رفع حوايج خويشتن و يا ديگران)
-
نفقه دادن
لغتنامه دهخدا
نفقه دادن . [ ن َ ف َ ق َ / ق ِ دَ ] (مص مرکب ) متکفل معاش دیگری شدن . هزینه ٔ معاش دیگری را تعهد کردن .
-
نفقه کردن
لغتنامه دهخدا
نفقه کردن . [ ن َ ف َ ق َ / ق ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) انفاق .(تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان القرآن ). هزینه کردن . خرج کردن . (یادداشت مؤلف ) : و صد درم نفقه ٔ عیال خویش کردی . (قصص ص 150). پس ایشان را گفت که هر سال سهم او را ده یک غله جمع کنند و به وی ...
-
نفقه خوار
لغتنامه دهخدا
نفقه خوار. [ ن َ ف َ ق َ / ق ِ خوا / خا ](نف مرکب ) آنکه نفقه ٔ کسی خورد. (یادداشت مؤلف ).
-
نفقه کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. کَ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) انفاق کردن ، بخشش کردن .