کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نفع و ضرر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نفع و ضرر
فرهنگ گنجواژه
متضاد.
-
واژههای مشابه
-
نفع بخشیدن
لغتنامه دهخدا
نفع بخشیدن . [ ن َ ب َ دَ ] (مص مرکب ) سود دادن . فایده رساندن . || اثر کردن . تأثیر کردن . مؤثر افتادن .
-
نفع دادن
لغتنامه دهخدا
نفع دادن . [ ن َ دَ ] (مص مرکب ) سود رساندن . فایده دادن : باران بی محل ندهد نفع کشت را. صائب (از آنندراج ).|| بهره دادن . سود پول به طلبکار رباخوار دادن .
-
نفع خالص
فرهنگ واژههای سره
سود ویژه
-
stakeholder
ذینفع
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مدیریت-مدیریت پروژه] شخص یا سازمانی که فعالانه در کار پروژه شرکت دارد یا نحوۀ اجرا یا تکمیل پروژه بر سود یا زیان او تأثیر میگذارد
-
ذی نفع
فرهنگ فارسی معین
(نَ) [ ع . ] (ص مر.) نفع داشتن در کاری .
-
ذی نفع
لغتنامه دهخدا
ذی نفع. [ ن َ ] (ع ص مرکب ) در تداول فارسی بمعنی خداوند نفع: او در این امرنفع نیست . اشخاص ذینفع.
-
تقسیم پولی بین اشخاص ذی نفع
دیکشنری فارسی به عربی
تقسيم
-
جستوجو در متن
-
لَه و عَلیه
فرهنگ گنجواژه
به نفع و ضرر.
-
ضرر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] zarar ۱. [مقابلِ نفع] گزند؛ نقصان؛ زیان.۲. تنگی و بدحالی.〈 ضرر زدن: (مصدر لازم) زیان رساندن.〈 ضرر کردن (کشیدن): (مصدر لازم) زیان دیدن؛ زیان بردن.
-
حسابگر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. فارسی] hesābgar کسی که حساب همهچیز را نگه میدارد و نفع و ضرر هر کاری را میسنجد.
-
ضرر
لغتنامه دهخدا
ضرر. [ ض َ رَ ] (ع اِ) زیان . (مجمل اللغة). آزرم . مقابل نفع و سود. خلاف نفع. (محمودبن عمر) : حصیری را مالشی فرماید چنانکه ضرر آن به سوزیان و به تن وی رسد. (تاریخ بیهقی ). بحقیقت بدانید که این رمه را شبانی آمد که ضرر گرگان و ددگان بسته شد. (تاریخ بیه...
-
سوزیان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مخففِ سود و زیان] [قدیمی] suziyān ۱. نفع و ضرر.۲. مال و سرمایه.۳. [مجاز] راز؛ سر: ◻︎ قلم دو زبان است و کاغذ دوروی / نباشند محرم دراین سوزیان (کمالالدین اسماعیل: ۳۵۴).