کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نفس سائله پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
نفس برآمدن
لغتنامه دهخدا
نفس برآمدن . [ ن َ ف َ ب َ م َ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از مردن . قطع شدن ِ نفس : نفس برآمد و کام از توبرنمی آیدفغان که بخت من از خواب درنمی آید.حافظ (دیوان چ قزوینی - غنی ص 160).
-
نفس برآوردن
لغتنامه دهخدا
نفس برآوردن . [ ن َ ف َ ب َ وَ دَ ] (مص مرکب )تنفس کردن . دم زدن . نفس فروبرده را بیرون دادن . || زیستن . زندگی کردن . بسر بردن : به غفلت برمیاور یک نفس رامدان غافل ز کار خویش کس را. نظامی .- نفسی با کسی برآوردن ؛ دمی با او بسر بردن : گر درون سوخته ...
-
نفس بهیمی
لغتنامه دهخدا
نفس بهیمی . [ ن َ س ِ ب َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) جان حیوان چارپایه ، و مراد از این نفس اماره است . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). مراد قوت شهوانی و نفس شهوانی است . (از فرهنگ علوم عقلی از مصنفات ج 1 ص 34 و اخلاق ناصری 54).
-
نفس پروردن
لغتنامه دهخدا
نفس پروردن . [ ن َ پ َرْ وَ دَ ] (مص مرکب ) تسلیم هوای نفس شدن . اطاعت نفس اماره کردن : نفس پروردن خلاف رای هر عاقل بودطفل خرما دوست دارد، صبر فرماید حکیم .سعدی .
-
نفس حسی
لغتنامه دهخدا
نفس حسی . [ ن َ س ِ ح ِس ْ سی ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) مراد نفس حیوانی است که منشاء حس و حرکت است . (فرهنگ علوم عقلی از جامعالحکمتین ص 149 و شفا ج 2 ص 635) : دیوی است ستمکاره نفس حسی کو مایه ٔ جهل است و بی قراری . ناصرخسرو.پیش کعبه نفس حسی بهر قربان...
-
نفس حیوانی
لغتنامه دهخدا
نفس حیوانی . [ ن َ س ِ ح َی ْ / ح ِی ْ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) آن کمال نخستین است جسم طبیعی آلی را از جهت ادراک جزئیات و حرکت ارادی . (از تعریفات ). نفس حیوانی عبارت از جوهر بخاری لطیفی است که منشاء حیات و حس و حرکت است . (فرهنگ علوم عقلی از اسفار ...
-
نفس داشتن
لغتنامه دهخدا
نفس داشتن . [ ن َ ف َ ت َ ] (مص مرکب ) و نفسی داشتن ؛ رمقی داشتن . هنوز زنده بودن : حیف بود مردن بی عاشقی تا نفسی داری و نفسی بکوش .سعدی .
-
نفس دزدیدن
لغتنامه دهخدا
نفس دزدیدن . [ ن َ ف َ دُ دی دَ ] (مص مرکب ) نفس را در سینه حبس کردن .
-
نفس راندن
لغتنامه دهخدا
نفس راندن . [ ن َ ف َدَ ] (مص مرکب ) سخن گفتن . نفس برآوردن : راه نفسم بسته شد از آه جگرتاب کو همنفسی تا نفسی رانم ازین باب .خاقانی .
-
نفس رحمانی
لغتنامه دهخدا
نفس رحمانی . [ ن َ س ِ رَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) وجود اضافی است که وجه آن به حقیقت وتکثیر معانی یعنی اعیان و احکام در حضرت واحدیت است همچنانکه نفس انسان را اطوار مختلف به صور حروف در مخارج و مقاطع است . و بالجمله عبارت از وجود اضافی است به صورت مع...
-
نفس زدن
لغتنامه دهخدا
نفس زدن . [ ن َ ف َ زَ دَ ] (مص مرکب ) دم زدن . نفس کشیدن . (ناظم الاطباء). زیستن . زندگی کردن : خاقانیا نفس که زنی خوش زن کانجا قبول خوش نفسان دارند. خاقانی .یک دو نفس خوش زن و جانی بگیرخرقه درانداز و جهانی بگیر. نظامی .تا به جهان در نفسی می زنی به ...
-
نفس زکیه
لغتنامه دهخدا
نفس زکیه . [ ن َ س ِ زَ کی ی ِ / ی َ ] (اِخ ) محمدبن عبداﷲبن حسن بن علی بن ابی طالب ، مکنی به ابوعبداﷲ و ملقب و مشهور به نفس زکیه ، از مردم مدینه و از اصحاب حضرت امام صادق بود و در عهد آن حضرت دعوی امامت کرد و به سال 145 هَ . ق . کشته شد. (از ریحانة ...
-
نفس زکیة
لغتنامه دهخدا
نفس زکیة.[ ن َ س ِ زَ کی ی َ / ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) مراد نفوس اولیأاﷲ است . (از فرهنگ علوم عقلی ص 597).
-
نفس سبعی
لغتنامه دهخدا
نفس سبعی . [ ن َ س ِ س َ ب ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) مراد قوت غضبیه است . (فرهنگ علوم عقلی از اخلاق ناصری ص 56). نفس لوامه . هوا و هوسی که از روی سرکشی باشد. (از ناظم الاطباء).
-
نفس سخنگوی
لغتنامه دهخدا
نفس سخنگوی . [ ن َ س ِ س ُ خ َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نفس ناطقه . رجوع به نفس ناطقه شود : و اکنون که عقل و نفس سخنگوی خود منم از خویشتن چه باید کردن حذر مرا.ناصرخسرو.