کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نفسة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نفسة
لغتنامه دهخدا
نفسة. [ ن ُ س َ ] (ع اِ) مهلت . زمان . (منتهی الارب ) (آنندراج ). گویند: لک فی هذا نفسة.
-
واژههای مشابه
-
نفسه
دیکشنری عربی به فارسی
خودش () , خود ان زن , خودش را , خودش , خود او (درحال تاکيد) , خود (ان مرد) , خودش (خود ان چيز , خود ان جانور) , خود , خود شخص , نفس , در حال عادي , يکسان , يکنواخت , همان چيز , همان , همان کار , همان جور , بهمان اندازه
-
نَفْسِهِ
فرهنگ واژگان قرآن
خودش - نفسش - جانش (کلمه نفس در اصل به معناي همان چيزي است که به آن اضافه ميشود مثلاً "نفس الانسان" يعني خود انسان و"نفس الحجر" يعني خود سنگ است)
-
فی نفسه
فرهنگ واژههای سره
به خودی خود
-
یک نفسه
لغتنامه دهخدا
یک نفسه . [ ی َ /ی ِ ن َ ف َ س َ / س ِ ] (ص نسبی ) به اندازه ٔ یک نفس . به قدر یک نفس . یک دمه . || به مدت یک دم زدن .- یک نفسه لاله ؛ لاله که از عمر او دم زدنی گذشته باشد : لاله گهر سوده و فیروزه گل یک نفسه لاله و یک روزه گل . نظامی .و رجوع به یک ن...
-
فی نفسه
فرهنگ فارسی معین
(نَ فْ س ) [ ع . ] (ق .)به خویش ، به خودی خود.
-
آکل نفسه
لغتنامه دهخدا
آکل نفسه . [ ک ِ ل ُ ن َ س ِه ْ ] (ع اِ مرکب ) فرفیون . فربیون . افربیون . انفسه . حافظالنحل . حافظالاطفال . تاکوب . لبن سوداء. || کافور. || نفت .
-
قاتل نفسه
لغتنامه دهخدا
قاتل نفسه . [ ت ِ ل ُ ن َ س ِ ] (ع اِ مرکب ) شامل کافور و فرفیون و مانند آن است که بنفسه تحلیل و نقصان پذیر باشند. (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). نوعی از اشق است . جنسی از آس است . (مفاتیح ).
-
نافخ نفسه
لغتنامه دهخدا
نافخ نفسه . [ ف ِ خ ُ ن َ س ِ ](ع اِ مرکب ) تنوری است در جائی بادگیر کیمیائیان راکه از زیر بر سه پایه استوار است و دیواره و بن آن سوراخ سوراخ بوده و سکوئی از گل دارد و دوا را در کوزه به گل گرفته کنند و بر آن نهند. (یادداشت مؤلف ).
-
فی نفسه
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [عربی] finafse[h] بهخودیخود.
-
سَفِهَ نَفْسَهُ
فرهنگ واژگان قرآن
خويش را به ناداني و سبک مغزي بزند( از کلمه سفه به معناي خفت نفسي است که از کمي عقل ناشي ميشود )
-
قیاس فی نفسه
لغتنامه دهخدا
قیاس فی نفسه . [ س ِ ن َ س ِه ْ ](ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) قیاسی است که مقدمات آن فی نفسه صادق و اعرف نزد عقلا باشد از نتیجه و نحوه ٔ تألیف منتج باشد. (فرهنگ فارسی معین از شفا ج 2 ص 209).
-
لو خلی و نفسه
لغتنامه دهخدا
لو خلی و نفسه . [ ل َ خ ُل ْ لی َ وَ ن َ س َه ْ ] (ع جمله ٔفعلیه ) اگر او را به خویش گذارند. لو خلی و طبعه : الانسان لو خلی و نفسه فانه صادق و قد تزول عنه فطرة الصدق بمانع اقوی فیلتجی ٔ الی الکذب . ان ّ الحجر المتحرک حول الارض لو خلی و نفسه فحکمه الس...