کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نفر بر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نفر بر
واژهنامه آزاد
کلوش
-
واژههای مشابه
-
نَفَرَ
فرهنگ واژگان قرآن
اشخاصي که به نوعي ملازم با کسي باشند ( اگر نفرشان ناميدهاند ، چون اگر آن شخص کوچ کند اينها نيز ميکنند. چون کلمه نفر به معناي کوچ کردن است و به همين جهت بعضي از مفسرين کلمه مذکور را در آيه به معناي خدم و اولاد گرفتهاند بعضي ديگر به قوم و عشيره معنا کر...
-
man-to-man, man-for-man, man-on-man
نفربهنفر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] ویژگی نوعی راهکار دفاعی در ورزشهای تیمی که در آن هر بازیکن باید در برابر بازیکنی معین از تیم مقابل به دفاع بپردازد
-
یک نفر
لغتنامه دهخدا
یک نفر. [ ی َ / ی ِ ن َ ف َ ] (ضمیر مبهم مرکب ) کسی . شخصی . (ناظم الاطباء).
-
قشلاق نفر
لغتنامه دهخدا
قشلاق نفر. [ ق ِ ؟ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان ریکان بخش گرمسار شهرستان دماوند واقع در 6 هزارگزی خاور گرمسار و 2 هزارگزی راه آهن و 4 هزارگزی جنوب راه شوسه ٔ سمنان به تهران . این ده در جلگه واقع است و هوائی معتدل دارد. سکنه ٔ آن 235 تن است . آب آن از حبله...
-
لَوْلَا نَفَرَ
فرهنگ واژگان قرآن
چرا خارج نمی شود - چرا کوچ نمی کند-چرا باشتاب بيرون نمی رود( از " نفر" به معناي کوچ کردن با شتاب (شبيه گريختن)به سوي هدفي است که مورد نظر باشد ، و اصل اين کلمه به معناي فزع (ترس و هراس)بوده .عبارت "" یعنی : چرا از هر جميعتى گروهى[به سوى پيامبر] كوچ ن...
-
نه نفر
دیکشنری فارسی به عربی
تسعة
-
نود نفر
دیکشنری فارسی به عربی
تسعون
-
نفر وسط صف
دیکشنری فارسی به عربی
سمسار
-
رءیس دسته صد نفر
دیکشنری فارسی به عربی
قائد روماني
-
جستوجو در متن
-
يُقِيمَا
فرهنگ واژگان قرآن
که آن دو نفر بر پا دارند
-
تثنیه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: تثنیَة] (ادبی) tasniye ۱. اسمی که بر دو نفر یا دو چیز دلالت میکند؛ مثنی.۲. (اسم مصدر) ساختن کلمه بهصورتی که بر دو نفر یا دو چیز دلالت کند.
-
دوپشته سُوآر آویدَن
لهجه و گویش بختیاری
do pošta suâr ǎvidan سوار شدن دو نفر بر پشت الاغ یا اسب.