کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نفخه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نفخه
/nafxe/
معنی
۱. دم؛ نفس.
۲. (پزشکی) [قدیمی] ورم و آماس شکم.
〈 نفخهٴ صور: [قدیمی] بادی که اسرافیل در روز رستاخیز در صور یعنی شیپور خود میدمد و مردگان زنده میشوند: ◻︎ حریفان خلوتسرای الست / به یک جرعه تا نفخهٴ صور مست (سعدی۱: ۱۰۳).
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
باد، نسیم
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
نفخه
لغتنامه دهخدا
نفخه . [ ن َ خ َ / خ ِ ] (از ع ، اِ) نفخة. یک بار دمیدگی . (از ناظم الاطباء). یک بار دمیدن . (غیاث اللغات ). رجوع به نفخة شود. || دم . (یادداشت مؤلف ).- تا نفخه ٔ صور ؛ تا روز قیامت . تا صبح محشر. تا ابد : شب را ز برای زنده ماندن تا نفخه ٔ صور همبرآ...
-
نفخه
واژگان مترادف و متضاد
باد، نسیم
-
نفخه
فرهنگ فارسی معین
(نَ خِ) [ ع . نفخة ] (مص م .) یک بار دمیدن با دهان ، دم و غیره .
-
نفخه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: نفخَة] [قدیمی] nafxe ۱. دم؛ نفس.۲. (پزشکی) [قدیمی] ورم و آماس شکم.〈 نفخهٴ صور: [قدیمی] بادی که اسرافیل در روز رستاخیز در صور یعنی شیپور خود میدمد و مردگان زنده میشوند: ◻︎ حریفان خلوتسرای الست / به یک جرعه تا نفخهٴ صور مست (سعدی۱:...
-
واژههای مشابه
-
نفخة
لغتنامه دهخدا
نفخة. [ ن َ خ َ ] (ع اِ) یک بار دمیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). واحد نفخ است . رجوع به نفخ و نفخه شود. || آماس شکم . (منتهی الارب )(دهار) (آنندراج ). نُفخَة. نِفخَة. (منتهی الارب ).
-
نَفْخَةٌ
فرهنگ واژگان قرآن
دميدن(نفخ به معناي دميدن هوا در داخل جسمي است بوسيله دهان يا وسيلهاي ديگر - اين معناي لغوي نفخ است ، ولي آن را بطور کنايه در تاثير گذاشتن در چيزي و يا القاء امر غير محسوسي در آن چيز استعمال ميکنند )
-
جستوجو در متن
-
نفخات
لغتنامه دهخدا
نفخات . [ ن َ ف َ ] (ع اِ) دمیدنهای باد. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). ج ِ نفخة. رجوع به نفخة شود.
-
نفخت
لغتنامه دهخدا
نفخت . [ ن َ خ َ ] (ع اِ) نفخة. رجوع به نفخة شود.- نفخت صور ؛ دردمیدن صور : گیتی به مثل سرای کار است تاروز قیام و نفخت صور.ناصرخسرو.
-
راجفة
لغتنامه دهخدا
راجفة. [ ج ِ ف َ ] (ع ص ، اِ) نفخه ٔ اولین که برای قیام قیامت اسرافیل بدمد و نفخه ٔ ثانیه رادفة است . (منتهی الارب ) (آنندراج ). دمیدن صور بار اول .(اقرب الموارد). نفخه نخستین . || لرزنده .(اقرب الموارد) (ترجمان عادل ): یوم ترجف الراجفة؛ روزی که بزلز...
-
صَّاخَّةُ
فرهنگ واژگان قرآن
صيحه شديدي است که از شدتش گوشها کر شود ، و منظور از آن نفخه صور است .
-
پفو
لغتنامه دهخدا
پفو. [ پ ُ ] (اِ) پُف . فوت . باد. دم . نفخة : آنکه بر شمع خدا آرد پفوشمع کی میرد، بسوزد پوز او.مولوی .
-
whiffs
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فریاد می زند، نفخه، باد، بو، دود، وزش، پف، پرچم، دروغ در چیزی گفتن، وزاندن، دروغ گفتن، وزیدن، با صدای پف حرکت دادن
-
whiff
دیکشنری انگلیسی به فارسی
صدای جیغ کشیدن، نفخه، باد، بو، دود، وزش، پف، پرچم، دروغ در چیزی گفتن، وزاندن، دروغ گفتن، وزیدن، با صدای پف حرکت دادن