کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نفخ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نفخ
/nafx/
معنی
۱. (پزشکی) اتساع معده و رودهها در اثر تجمع گاز.
۲. [قدیمی] دمیدن با دهان؛ پف کردن.
۳. [قدیمی] باد کردن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. دم، نفس
۲. باد، ریح
۳. آماس، آماه، انتفاخ، بادکردگی، برآمدگی، پف، تورم، ورم
دیکشنری
flatulence
-
جستوجوی دقیق
-
flatulence
نفخ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] وجود مقادیر زیاد هوا یا گاز در معده یا رودۀ باریک که به اتساع این اعضا منجر میشود
-
نفخ
لغتنامه دهخدا
نفخ . [ ن َ ] (ع اِمص ، اِ) ناز. بزرگ منشی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). فخر. کبر. (اقرب الموارد). تکبر. (ناظم الاطباء): ذونفخ ؛ ذو کبر و فخر. (منتهی الارب ). || بلند برآمدگی روز. || بلندشدگی چیزی از بادی که در آن پدید آید. دمیدگی . پربادشدگی . آم...
-
نفخ
لغتنامه دهخدا
نفخ . [ ن ُ ف ُ ] (ع ص ) مرد پر از جوانی . (منتهی الارب ). پر از جوانی . (از اقرب الموارد). مرد در کمال جوانی . (ناظم الاطباء). یقول : شاب نفخ و جاریة نفخ . (از اقرب الموارد).
-
نفخ
واژگان مترادف و متضاد
۱. دم، نفس ۲. باد، ریح ۳. آماس، آماه، انتفاخ، بادکردگی، برآمدگی، پف، تورم، ورم
-
نفخ
فرهنگ فارسی معین
(نَ) [ ع . ] (اِمص .) 1 - دمیدگی . 2 - پری شکم از باد. 3 - ورم ، آماس . 4 - فخر و تکبر.
-
نفخ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] nafx ۱. (پزشکی) اتساع معده و رودهها در اثر تجمع گاز.۲. [قدیمی] دمیدن با دهان؛ پف کردن.۳. [قدیمی] باد کردن.
-
نفخ
دیکشنری فارسی به عربی
انتفاخ , انفخ , ريح
-
واژههای مشابه
-
نَفَخَ
فرهنگ واژگان قرآن
دميد(نفخ به معناي دميدن هوا در داخل جسمي است بوسيله دهان يا وسيلهاي ديگر - اين معناي لغوي نفخ است ، ولي آن را بطور کنايه در تاثير گذاشتن در چيزي و يا القاء امر غير محسوسي در آن چيز استعمال ميکنند )
-
نُفِخَ
فرهنگ واژگان قرآن
دمیده شد (نفخ به معناي دميدن هوا در داخل جسمي است بوسيله دهان يا وسيلهاي ديگر - اين معناي لغوي نفخ است ، ولي آن را بطور کنايه در تاثير گذاشتن در چيزي و يا القاء امر غير محسوسي در آن چيز استعمال ميکنند )
-
aerogastria
نفخ معده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] وجود گاز در معده
-
نفخ شکم
لغتنامه دهخدا
نفخ شکم . [ ن َ خ ِ ش ِ ک َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آماسیدن و باد کردن شکم . رجوع به نفخ شود.
-
نفخ کردن
لغتنامه دهخدا
نفخ کردن . [ ن َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) به نفخ مبتلا شدن . آماس کردن . ورم کردن . رجوع به نفخ شود.
-
نفخ انگیز
لغتنامه دهخدا
نفخ انگیز. [ ن َ اَ ] (نف مرکب ) غذای باددار. غذائی که خوردنش تولید نفخ در شکم و معده کند.
-
نفخ شکم
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: naf / vâysardel طاری: nahf طامه ای: nahf طرقی: nafx / vây کشه ای: nahf نطنزی: veram / vây