کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نفاق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
نفاق زار
لغتنامه دهخدا
نفاق زار. [ ن ِ ] (اِ مرکب ) جای پر از نفاق و دورنگی و ریا : نفاق زار جهان قابل توطن نیست خوشا کسی که غریب آمد و غریب رود.میریحیی (از آنندراج ).
-
اهل نفاق
لغتنامه دهخدا
اهل نفاق . [ اَ ل ِ ن ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) ریاکار. منافق . دوروی . مرائی .
-
بی نفاق
لغتنامه دهخدا
بی نفاق . [ ن ِ ] (ص مرکب ) (از: بی + نفاق ) بدون ریا و دوروئی : زین جهانداران و شاهان و خداوندان ملک هرکه نبود بنده ٔ تو بی ریا و بی نفاق . منوچهری .و رجوع به نفاق شود.
-
نفاق داشتن
دیکشنری فارسی به عربی
معارضة
-
نفاق افکن
دیکشنری فارسی به عربی
معرقل
-
شِرک و نفاق
فرهنگ گنجواژه
بد دینی.
-
نفاق و تزویر
فرهنگ گنجواژه
حیلهگری.
-
نفاق و زرق
فرهنگ گنجواژه
حیله.
-
واژههای همآوا
-
نفاغ
لغتنامه دهخدا
نفاغ . [ ن ِ ] (اِ) قحف . (لغت فرس اسدی ). قدحی که از آن شراب خورند. (فرهنگ خطی ) (سروری ). قدح بزرگی باشد که با آن شراب خورند. (جهانگیری ) (از برهان قاطع). قدح بزرگ . (غیاث اللغات ). قدحی بلند که باآن شراب خورند. (انجمن آرا). قدح بزرگی که بدان شراب ...
-
نفاغ
فرهنگ فارسی معین
(نَ) (اِ.) قدح بزرگ شراب خواری .
-
نفاغ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] nefāq قدحی که با آن شراب بخورند: ◻︎ دل شاد دار و پند کسائی نگاه دار / یک چشم زو جدا مشو از رطل و از نفاغ (کسائی: مجمعالفرس: نفاغ).
-
نِّفَاقِ
فرهنگ واژگان قرآن
نفاق - دو رويي (نفاقدر عرف قرآن به معناي اظهار ايمان و پنهان داشتن کفر باطني است .اصل اين کلمه از نفق به معني تونل و راهي است که از زير زمين برود ، مانند عبارت "فان استطعت ان تبتغي نفقا في الأرض "، سوراخ و لانه موش صحرائي را نيز نافقاء مي نامند و م...
-
جستوجو در متن
-
infile
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نفاق
-
disuniting
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جدا کردن، باهم بیگانه کردن، نفاق انداختن