کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نفاق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
disunites
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جدا کردن، باهم بیگانه کردن، نفاق انداختن
-
معرقل
دیکشنری عربی به فارسی
درهم گسيخته , نفاق افکن
-
disunite
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جدا کردن، باهم بیگانه کردن، نفاق انداختن
-
dissented
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مخالف، اختلاف عقیده داشتن، جدا شدن، نفاق داشتن
-
factious
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فطرت، نفاق افکن
-
دورنگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [مجاز] dorangi نفاق؛ ریا؛ تزویر.
-
منافقت
واژگان مترادف و متضاد
تزویر، دورویی، سالوس، ظاهرنمایی، نفاق
-
faction
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فرقه، حزب، نفاق، دسته بندی، انجمن
-
فئة
دیکشنری عربی به فارسی
دسته بندي , حزب , انجمن , فرقه , نفاق
-
disunited
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تفکیک شده، جدا کردن، باهم بیگانه کردن، نفاق انداختن
-
factionalism
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فساد اداری، نفاق، فرقه بازی
-
ریاکاری
واژگان مترادف و متضاد
تزویر، تظاهر، تملق، دورویی، سالوس، ظاهرنمایی، نفاق
-
خشک ریش
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِمر.) 1 - زخم و جراحت . 2 - حیله و نفاق .
-
factions
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جناح ها، فرقه، حزب، نفاق، دسته بندی، انجمن
-
splitters
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تقسیم کننده ها، شکاف دهنده، نفاق انداز