کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نفاث پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نفاث
معنی
(نَ فّ) [ ع . ] (ص .) دمنده ، فوت کننده ، جادوگر، ساحر.
فرهنگ فارسی معین
مترادف و متضاد
۱. دمنده
۲. جادوگر، ساحر
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
نفاث
لغتنامه دهخدا
نفاث . [ ن َف ْ فا ] (ع ص ) دمنده . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء) (از ناظم الاطباء). نفاخ . (مهذب الاسماء). آنکه می دمد. (ناظم الاطباء). سحار. سحرکننده . (از اقرب الموارد).
-
نفاث
واژگان مترادف و متضاد
۱. دمنده ۲. جادوگر، ساحر
-
نفاث
فرهنگ فارسی معین
(نَ فّ) [ ع . ] (ص .) دمنده ، فوت کننده ، جادوگر، ساحر.
-
واژههای همآوا
-
نفاس
لغتنامه دهخدا
نفاس . [ ن ِ ] (ع اِ) زچگی زن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). زاجی . (دهار) (السامی ). زایسفانی . زایسبانی . (ربنجنی ). حالت وضع حمل زن . (از ناظم الاطباء): مدت نفاس پس از فرزند نرینه بیست و پنج روز تا سی روز و پس از مادینه تا چهل روز بود...
-
نفاس
لغتنامه دهخدا
نفاس . [ ن ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ نفساء. رجوع به نفساء شود.
-
نفاس
لغتنامه دهخدا
نفاس . [ ن ُف ْ فا ] (ع ص ، اِ) ج ِ نفساء. رجوع به نفساء شود.
-
نفاص
لغتنامه دهخدا
نفاص . [ ن ُ ] (ع اِ) بیمارئی است گوسپندان را که به سبب آن باربار کمیز اندازد چندان که بمیرد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة).
-
نفاس
فرهنگ فارسی معین
(نِ) [ ع . ] (اِ.) 1 - زچگی زن ، حالت وضع حمل . 2 - ایام زچگی زن . 3 - خونی که پس از زاییدن از زن خارج شود؛ خون ولادت .
-
نفاس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (فقه) nefās ۱. خونی که پس از زاییدن از زنان خارج میشود.۲. ایام زاج بودن زن.
-
جستوجو در متن
-
ساحر
واژگان مترادف و متضاد
۱. افسونگر، جادوگر، سحار ۲. کاهن، نفاث
-
نفاثة
لغتنامه دهخدا
نفاثة. [ ن َف ْ فا ث َ ] (ع ص ) زن جادوگر. ساحر. دمنده . تأنیث نفاث . رجوع به نفاث و نیز رجوع به نفاثات شود.
-
نافث
لغتنامه دهخدا
نافث . [ ف ِ ] (ع ص ) ساحر. (از معجم متن اللغة) (اقرب الموارد). جادو. دمنده و افسون دهنده . آنکه به جادویی وردی می خواند و سپس می دمد. شعبده باز. (ناظم الاطباء). نفاث . ساحر. (المنجد).
-
نفاخ
لغتنامه دهخدا
نفاخ . [ ن َف ْ فا ] (از ع ، ص ) بادبز. (مهذب الاسماء). دمنده . نفاث .(یادداشت مؤلف ). || پرباد و هر چیز که خوردن آن تولید باد و نفخ در شکم کند و شکم از آن بیاماسد. (ناظم الاطباء). خوردنیهای باددار چون پیاز و ترب خام . (یادداشت مؤلف ). هرچه در او ر...