کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نغوشا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نغوشا
/ne(a)qušā/
معنی
۱. شنوا؛ شنونده.
۲. پیرو آیین مانی.
۳. فرقهای از مانویان.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
نغوشا
لغتنامه دهخدا
نغوشا. [ ن ِ /ن َ ] (اِ) نغوشا و نغوشاک را فرهنگ نویسان بدین معانی آورده اند: 1 - مذهب گبران . (اسدی ) (برهان قاطع) (صحاح الفرس ). مذهبی در کیش گبران . (اوبهی ). 2 - آتش پرست . (جهانگیری ) (برهان قاطع). گبر. مغ. (جهانگیری ). 3 - جهود. (اوبهی ) (صحاح ...
-
نغوشا
فرهنگ فارسی معین
(نِ یا نَ) (اِ.) = نغوشاک : 1 - آتش - پرست ، گبر. 2 - (ص .) شنوا، شنونده .
-
نغوشا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [پهلوی: niyošāk] ‹نغوشاک› [قدیمی] ne(a)qušā ۱. شنوا؛ شنونده.۲. پیرو آیین مانی.۳. فرقهای از مانویان.
-
جستوجو در متن
-
نغوشاکیدن
لغتنامه دهخدا
نغوشاکیدن . [ ن ِ دَ ] (مص ) از دینی به دین دیگر شدن و اختیاردین دیگر کردن . (برهان قاطع). رجوع به نغوشا شود.
-
نغوک
لغتنامه دهخدا
نغوک . [ ن ِ ] (اِ) به معنی نغوشاک است . (برهان قاطع) (جهانگیری ). مصحف و مخفف نغوشاک . (حاشیه ٔبرهان قاطع چ معین ). رجوع به نغوشا و نغوشاک شود.
-
سماع
فرهنگ فارسی معین
(سَ مّ) [ ع . ] (ص .) 1 - آن که بسیار شنود (سخنان دیگران را). 2 - مطیع . 3 - جاسوس . 4 - یکی از مراتب دین مانی ؛ نغوشاک ، نغوشا؛ ج . سماعون .
-
نغوشاک
لغتنامه دهخدا
نغوشاک .[ ن ِ ] (اِ) نغوشا. رجوع به نغوشا شود : ای نظامی کلکی بی سر و سامانی به نغوشاک و جهود و مغ و ترسا مانی .سخنگوی گشتی سلیمانت کردنغوشاک بودی مسلمانت کرد. بوشکور (از لغت فرس ).اندر وی [ سمرقند ] جایگاه مانویان است و ایشان را نغوشاک خوانند. (حدود...
-
سماع
لغتنامه دهخدا
سماع . [ س َم ْ ما ] (ع ص ) جاسوس . (دهار) (آنندراج ) (مهذب الاسماء). || مطیع. || یکی از مراتب دین مانی . نغوشاک . نغوشا. ج ، سماعون . (فرهنگ فارسی معین ). || سخت شنوا. (مجمل اللغة). بسیار شنوا. (آنندراج ). بسیار شنونده . (فرهنگ فارسی معین ).
-
نیوشا
لغتنامه دهخدا
نیوشا. (نف ) شنوا. شنونده و فهم کننده و یادگیرنده . (برهان قاطع). درک کننده . (ناظم الاطباء). گوش دهنده . نغوشا. (فرهنگ لغات شاهنامه ). نغوشاک . (فرهنگ فارسی معین ) : به هر کار کوشا بباید بدن بدانش نیوشا بباید شدن . فردوسی .بدو گفت آنکس که کوشاتر است...
-
زردهشت
لغتنامه دهخدا
زردهشت . [ زَ هَُ / هََ / هَِ ] (اِخ ) پیغمبر آتش پرستان بود. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 52). نام مردی است که کیش مغان را به او اعتقاد نبوت است و در زمان گشتاسب بوده . (جهانگیری ). همان زرتشت آتش پرست باشد. (برهان ) (آنندراج ). یکی از نامهای شت زردشت . ...