کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نغن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نغن
/naq[a]n/
معنی
۱. [مجاز] نان.
۲. (زیستشناسی) نانخواه؛ زنیان.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
نغن
لغتنامه دهخدا
نغن . [ ن َ غ َ ] (اِ)ناف . (جهانگیری ) (رشیدی ) (از آنندراج ) (از انجمن آرا). || سوراخ ناف . (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). || نانخواه . زنیان . تخمی است است که گاهی بر روی خمیر نان پاشند. (از برهان قاطع). نغنخلان . نغنخواد. نغنخوالان . نغنخوایین . (ن...
-
نغن
فرهنگ فارسی معین
(نَ) (اِ.) سوراخ و دایرة ناف .
-
نغن
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) نان ، خبز.
-
نغن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [؟] [قدیمی] naq[a]n ۱. [مجاز] نان.۲. (زیستشناسی) نانخواه؛ زنیان.
-
جستوجو در متن
-
آمی
لغتنامه دهخدا
آمی . (یونانی ، اِ) آمیوس . زنیان . نانخواه . نانخه . نانوخیه . نَغن . نَغن خلان . نغن خوالان . جوانی . کمون ملوکی .
-
نغنخلان
لغتنامه دهخدا
نغنخلان . [ ن َ غ َ خ َ ] (اِ) نغن . زنیان . نانخواه . (برهان قاطع). رجوع به نانخواه و رجوع به مدخل بعد شود.
-
نان
واژگان مترادف و متضاد
۱. خبز، نغن ۲. خوراک، طعام، غذا ۳. رزق، روزی ۴. معیشت
-
نغنخوالان
لغتنامه دهخدا
نغنخوالان . [ ن َ ن َ خوا/ خا ] (اِ) نغنخواد. (انجمن آرا). نانخواه . نغن . (برهان قاطع) : رویت مزه یافته ز خالان چون لذت نان ز نغنخوالان .سلمان (از جهانگیری ).
-
نغنخواد
لغتنامه دهخدا
نغنخواد. [ ن َ ن َ خوا / خا ] (اِ) نغن . زنیان . نانخواه .(برهان قاطع). تخمی باشد که بر روی نان ریخته بپزند. و در دفع برودت و نفخ بغایت مفید است : شعر مرا هرآینه از هزل چاشنی باید بجای بلبل و گشنیز نغنخواد.سوزنی (از جهانگیری ).