کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نغمه های پهلویی مضاعف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
نغمة
لغتنامه دهخدا
نغمة. [ ن َ غ َ م َ ] (ع اِ) واحد نَغَم است . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
نغمة
لغتنامه دهخدا
نغمة. [ ن َ م َ ] (ع اِ) آواز. (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ). نَغَمَة. (منتهی الارب ). رجوع به نغمه شود. || نیکوئی صوت در قرائت . (ناظم الاطباء). حسن صوت در قرائت . نَغَمَة. ج ، نغمات . || واحد نَغم . (از اقرب الموارد). رجوع به نغم شود.
-
نغمة
لغتنامه دهخدا
نغمة. [ ن ُ م َ ] (ع اِ) جرعه . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (متن اللغة) (ناظم الاطباء). آشام . (ناظم الاطباء). لغتی است در نغبة. (از متن اللغة). ج ، نُغَم .
-
نغمة
دیکشنری عربی به فارسی
صدا , اهنگ , درجه صدا , دانگ , لحن , اهنگ داشتن , باهنگ در اوردن , سفت کردن , نوا
-
کج نغمه
لغتنامه دهخدا
کج نغمه . [ ک َ ن َ م َ / م ِ ] (ص مرکب ) که نغمه ٔ ناساز دارد. که نغمه ٔ ناخوشایند دارد. آنکه نغمه ٔ نامطبوع دارد (مرغ یا انسان ). (فرهنگ فارسی معین ).
-
passing tone
نغمۀ گذر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] نغمهای که دو نغمۀ ملایم را با حرکت پیوسته به هم متصل میکند و معمولاً در ضرب ضعیف به گوش میرسد
-
intonation 3
نغمهگزاری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] 1. اجرای دقیق نغمات 2. عبارت آغازین آوازهای گریگوری
-
نغمه ٔ خراسانی
لغتنامه دهخدا
نغمه ٔ خراسانی . [ ن َ م ِ ی ِ خ ُ ] (اِخ ) عبدالوهاب (میرزا...) از شاعران قرن سیزدهم هجری قمری و از معاصران هدایت است ، در شیراز نشو و نما یافته و ازمریدان حاج میرزا ابوالقاسم شیرازی است . او راست :بود هر طفل را در دست سنگی مگر ازسینه بیرون شد دل من...
-
نغمه ٔ عنقا
لغتنامه دهخدا
نغمه ٔ عنقا. [ ن َ م َ / م ِ ی ِ ع َ ] (اِخ ) نام نوایی است از موسیقی . (برهان قاطع) (آنندراج ).
-
نغمه زدن
لغتنامه دهخدا
نغمه زدن . [ ن َ م َ / م ِ زَ دَ ] (مص مرکب ) نغمه زدن در آواز؛ ترجیع صوت . بگردانیدن آواز. (یادداشت مؤلف از زمخشری ). غلت دادن آواز. (یادداشت مؤلف ).
-
نغمه ساختن
لغتنامه دهخدا
نغمه ساختن . [ ن َ م َ / م ِ ت َ ] (مص مرکب ) سرایی-دن . نغم-ه پ-رداخت-ن . آواز خواندن : چگونه نغمه خاقانی نسازم عندلیب آساچو او گل گلشن آرائی نمی بینم نمی بینم .خاقانی .
-
نغمه پرداز
لغتنامه دهخدا
نغمه پرداز. [ ن َ م َ / م ِ پ َ ] (نف مرکب ) نغمه زن . نعمه ساز. نغمه سرای . نغمه کش . سراینده . مغنی . مطرب . سرودگوی . ترانه زن . آوازخوان . (ناظم الاطباء) : نواسازان چمن املاء و نغمه پردازان گلشن انشاء. (حبیب السیر ص 123).- نغمه پرداز شدن ؛ آواز ...
-
نغمه پردازی
لغتنامه دهخدا
نغمه پردازی . [ ن َ م َ / م ِ پ َ ] (حامص مرکب ) فن موسیقی . (یادداشت مؤلف ). عمل نغمه پرداز. رجوع به نغمه پرداز شود.
-
نغمه خوان
لغتنامه دهخدا
نغمه خوان . [ ن َ م َ / م ِ خوا / خا ] (نف مرکب ) نغمه سرا. نغمه پرداز. آوازخوان .
-
نغمه خوانی
لغتنامه دهخدا
نغمه خوانی . [ ن َ م َ / م ِ خوا / خا ](حامص مرکب ) عمل نغمه خوان . رجوع به نغمه خوان شود.