کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نعوت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نعوت
/no'ut/
معنی
= نعت
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
نعوت
لغتنامه دهخدا
نعوت . [ ن ُ ] (ع اِ) ج ِ نعت . رجوع به نَعت شود : پس از رسیدن ما به نشابور رسول خلیفه دررسید با عهد و لوا و نعوت و کرامات ، چنانکه هیچ پادشاهی را مانند آن ندادستند. (تاریخ بیهقی ). هر خردمندی که فطنتی دارد تواند دانست که حمید امیرالمؤمنین به معنی ا...
-
نعوت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِِ نعت] [قدیمی] no'ut = نعت
-
واژههای همآوا
-
نعوة
لغتنامه دهخدا
نعوة. [ ن َع ْ وَ ] (ع اِ) گو زیر زه بینی . هی نقرة تحت وترة الانف . (بحر الجواهر) (یادداشت مؤلف ).
-
جستوجو در متن
-
نعت
فرهنگ فارسی معین
(نَ) [ ع . ] 1 - (اِ.) ستایش ، مدح . 2 - (مص م .) وصف کردن کسی یا چیزی به نیکی . 3 - صفت . ج . نعوت .
-
طاهر
لغتنامه دهخدا
طاهر. [ هَِ ] (اِخ ) از نعوت حسن بن علی بن محمدبن علی بن موسی بن جعفربن محمدبن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب علیهم السلام .
-
مهرارت
لغتنامه دهخدا
مهرارت . [ م ِ اِ ] (اِخ ) نام یکی از گردشگاهها و ملحقات اصفهان : گنبد مهرارت که چنان جنان گوش جنان نشنیده و محاسن و نعوت آن در دهان جهان نگنجیده . (ترجمه ٔ محاسن اصفهان ص 26).
-
حرف اتصاف
لغتنامه دهخدا
حرف اتصاف . [ ح َ ف ِ اِت ْ ت ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) الفی که در آخر صفت درآید چون زیبا و شکیبا. شمس قیس گوید: این الف اگر در پایان اصول درآید معنی صفت فاعلی دهد و اگر در پایان صفات و نعوت درآید معنی اتصاف دهد. رجوع به المعجم ص 154 و حرف فاعل شو...
-
نعاتة
لغتنامه دهخدا
نعاتة. [ ن َ ت َ ] (ع مص ) موصوف گردیدن و نیکو شدن . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). || سبقت گرفتن اسب .عَتق . (از متن اللغة). نعت بودن اسب . (از اقرب الموارد). رجوع به نَعت شود. || نعت جزو سجیة و فطرت کسی بودن ؛ یعنی ماهر و قادر شدن ...
-
فعال مایرید
لغتنامه دهخدا
فعال مایرید. [ ف َع ْ عا ل ِ ی ُ ] (ص مرکب ) از نعوت باریتعالی و مأخوذاز دو آیت قرآن است : خالدین فیها مادامت السموات و الأَرض اًِلاّ ماشاء ربک اًن َّ ربک فعال لمایرید. (قرآن 107/11). هو الغفور الودود، ذوالعرش المجید، فعال لمایرید. (قرآن 14/85-16)....
-
ملاع
لغتنامه دهخدا
ملاع . [ م َ ] (ع اِ) دشت بی نبات . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || زمینی است که عقاب را بدو نسبت کنند. گویند: اودت بهم عقاب ملاع . و در واحد و جمع چنین گویند و آن شبیه است بدانچه گویند: طارت به العنقا و حلقت به عنقاء م...
-
حرف تعظیم
لغتنامه دهخدا
حرف تعظیم . [ ح َ ف ِت َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) حرف تعجب . شمس قیس در عنوان حرف تعظیم و تعجب گوید: الفی است که در اواخر بعضی نعوت فایده ٔ تعظیم و تعجب دهد، چنانکه پاکا آفریدگارا، بسا مال که فلان دارد. و چنانکه شاعر گوید:اگر شاه غازی نکردی هنرور ا...
-
حال گردان
لغتنامه دهخدا
حال گردان . [ گ َ ] (نف مرکب ) نعت فاعلی از حال گرداندن . گرداننده و تغییردهنده ٔ حالها. || محوّل الأحوال . نعتی از نعوت خدای تعالی : من نگویم که جز خدای کسی حال گردان و غیب دان باشد. انوری .خاقانی امید را مکن قطعاز فضل خدای حال گردان . خاقانی .حال ...
-
الهیات
لغتنامه دهخدا
الهیات . [ اِ لا هی یا] (ع اِ) ج ِ اِل̍هیَّة. رجوع به الهیة شود. || آنچه مربوط به «اله » باشد. مباحث و مسائل علم الهی که یکی از فنون حکمت است . (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء). || حکمت الهی (بمعنی اعم ). حکمت مابعدالطبیعه . علم اعلی (عقل و آثار آن در ع...