کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نعمت خان علی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نعمت خان علی
لغتنامه دهخدا
نعمت خان علی . [ ن ِ م َ ع َ ] (اِخ ) از پارسی گویان هندوستان است در عهد عالمگیر و شاهجهان می زیسته و به سال 1120 هَ . ق . درگذشته ،منظومه ای به عنوان «حسن و عشق » و کتابی به نام «خوان نعمت » در موضع طباخی آرد. (از قاموس الاعلام ج 6).
-
واژههای مشابه
-
نِعْمَتَ
فرهنگ واژگان قرآن
نعمت - هر چيز سازگار با طبع و مفيد و لذت بخش (نعمت براي هر چيز عبارت است از نوع چيزهائي که با طبع آن چيز بسازد ، و طبع او آن چيز را پس نزند و از آنجا که موجودات جهان، همه به هم مربوط و متصلند لذا بعضي که سازگار با بعض ديگرند، نعمت آن بعض بشمار ميرون...
-
نعمتالله
فرهنگ نامها
(تلفظ: neematollāh) (عربی) احسان و بخشش خداوند ؛ (در اعلام) نام چند تن از مشاهیر علم و ادب .
-
نعمت تبریزی
لغتنامه دهخدا
نعمت تبریزی . [ ن ِ م َ ت ِ ت َ ] (اِخ ) ملا مؤمن (حکیم ...) ملقب به ایمان ومتخلص به نعمت ، از شاگردان ملامحسن فیض کاشی و از حکیمان و شاعران قرن یازدهم هجری قمری است . او راست :نبینی روی دل تا روی دل با این و آن بینی نیابی خویش را تا خویشتن را در می...
-
نعمت دادن
لغتنامه دهخدا
نعمت دادن . [ ن ِ م َ دَ ] (مص مرکب ) انعام . (ترجمان القرآن ) (منتهی الارب ). من . (ترجمان القرآن ) (تاج المصادر بیهقی ). امتنان . (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ). روزی دادن . رزق رساندن .
-
نعمت گنابادی
لغتنامه دهخدا
نعمت گنابادی . [ ن ِ م َ ت ِ گ ُ ] (اِخ ) (قاضی ...) از شاعران قرن دهم هجری قمری است . او راست :پی به کوی دلبر ابروکمانی برده ام خانه ٔ او را نمی دانم گمانی برده ام .(از تحفه ٔ سامی ص 169) (فرهنگ سخنوران ).
-
نعمت نهادن
لغتنامه دهخدا
نعمت نهادن . [ ن ِ م َ ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) مال اندوختن : ز نعمت نهادن بلندی مجوی که ناخوش کند آب استاده بوی .سعدی .
-
نعمت آباد
لغتنامه دهخدا
نعمت آباد. [ ن ِ م َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان قشلاق کلارستاق بخش چالوس شهرستان نوشهر. رجوع به فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3 شود.
-
نعمت آباد
لغتنامه دهخدا
نعمت آباد. [ ن ِ م َ ] (اِخ ) دهی است از بخش خشت شهرستان کازرون . در 7هزارگزی شمال غربی کنار تخته و در جنوب رودخانه ٔ شاهپور در جلگه ٔ گرمسیری واقع است و 177 تن سکنه دارد. آبش از رودخانه ٔ شاهپور تأمین می شود. محصولش غلات و خرما و برنج ، شغل اهالی ز...
-
نعمت آباد
لغتنامه دهخدا
نعمت آباد. [ ن ِ م َ ] (اِخ ) دهی است از بخش خفر شهرستان جهرم ، در 12/5 هزارگزی مغرب باب انار و 4هزارگزی جنوب راه جهرم به شیراز در دامنه ٔ گرمسیری واقع است . 279 تن سکنه دارد. آبش از قنات و چشمه تأمین می شود.محصولش غلات و بادام و انجیر و برنج و شغل ...
-
نعمت آباد
لغتنامه دهخدا
نعمت آباد. [ ن ِ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چهاردولی بخش اسدآباد شهرستان همدان . در 14هزارگزی شمال غربی اسدآباد در جلگه ٔ سردسیری واقع است و 130 تن سکنه دارد. آبش از قنات و رودخانه ٔ شهاب تأمین می شود. محصولش غلات و لبنیات ، شغل اهالی زراعت و گل...
-
نعمت آباد
لغتنامه دهخدا
نعمت آباد. [ ن ِ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ریگان بخش فهرج شهرستان بم ، در 8هزارگزی جنوب فهرج در جلگه ٔ گرمسیری واقع است و 228 تن سکنه دارد. آبش از قنات تأمین می شود. محصولش غلات و خرما و لبنیات و حنا و شغل اهالی زراعت و گله داری است . (از فرهنگ...
-
نعمت آباد
لغتنامه دهخدا
نعمت آباد. [ ن ِ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مهرانرود بخش بستان آباد شهرستان تبریز، در 17هزارگزی مشرق تبریز، در جلگه ٔ معتدل هوائی واقع است ، و 693 تن سکنه دارد. آبش از چشمه تأمین می شود. محصولش غلات و حبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری است . (ا...
-
نعمت آباد
لغتنامه دهخدا
نعمت آباد. [ ن ِ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ناتل رستاق بخش نور شهرستان آمل . در 20هزارگزی جنوب شرقی سولده ، در دشت معتدل هوای مرطوبی واقع است و 105 تن سکنه دارد. آبش از وازرود تأمین می شود. محصولش برنج و غلات است . شغل اهالی زراعت است . (از فرهن...