کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نظیف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نظیف
/nazif/
معنی
پاکیزه.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
پاکیزه، پاک، تمیز، شسته، شستهرفته، طاهر، منزه، منقح، مهذب، نقی ≠ کثیف
دیکشنری
clean, cleanly
-
جستوجوی دقیق
-
نظیف
لغتنامه دهخدا
نظیف . [ ن َ ] (اِخ ) (... افندی ) احمد استانبولی ، از شاعران و مؤلفان قرن سیزدهم هجری قمری عثمانی است ، او راست : سفینةالوزراء، لغات قافیه ، منظومه ٔ سرآغاز حجاز و ترجمه ٔ چند کتاب . از اشعار اوست :یا رسول اﷲ روضک خلد جنت درسنک نطق جان بخشک سراسر خ...
-
نظیف
لغتنامه دهخدا
نظیف . [ ن َ ] (اِخ ) ابن یمن ، معروف به نظیف القس ، از اطبای عهد عضدالدوله ٔ دیلمی است که به فرمان وی در بیمارستانی که در بغداد تأسیس کرده بود به معالجه ٔ بیماران پرداخت . وی از مترجمان کتابهای علمی یونانی به زبان عربی است ، ترجمه ٔ اضافاتی بر اشکا...
-
نظیف
لغتنامه دهخدا
نظیف . [ ن َ ] (ع ص ) پاکیزه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (بحر الجواهر) (دهار) (ناظم الاطباء). پاک . (آنندراج ) (ناظم الاطباء)(غیاث اللغات ). طاهر. (غیاث اللغات ). پاکیزه ٔ تمیز.نقی بهی . (از متن اللغة). پاک از چرک و آلودگی و تمیز و نیکو. (از اقرب الم...
-
نظیف
واژگان مترادف و متضاد
پاکیزه، پاک، تمیز، شسته، شستهرفته، طاهر، منزه، منقح، مهذب، نقی ≠ کثیف
-
نظیف
فرهنگ فارسی معین
(نَ) [ ع . ] (ص .) پاکیزه ، تمیز.
-
نظیف
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] nazif پاکیزه.
-
نظیف
دیکشنری فارسی به عربی
نظيف
-
واژههای مشابه
-
نظيف
دیکشنری عربی به فارسی
پاک , پاکيزه , تميز , نظيف , طاهر , عفيف , تميزکردن , پاک کردن , درست کردن , زدودن
-
نظیف الاخلاق
لغتنامه دهخدا
نظیف الاخلاق . [ ن َ فُل ْ اَ ] (ع ص مرکب ) مهذب . (المنجد) (متن اللغة) (اقرب الموارد).
-
نظیف السراویل
لغتنامه دهخدا
نظیف السراویل . [ ن َ فُس ْ س َ ] (ع ص مرکب ) پاکدامن . پرهیزگار. (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). عفیف . (المنجد) (اقرب الموارد). عف الازار. (متن اللغة). عفیف الفرج . (یادداشت مؤلف ).
-
حسن نظیف
لغتنامه دهخدا
حسن نظیف . [ ح َ س َ ن ِ ن َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ یکیشهری ملقب به نظیف . درگذشته ٔ 1277 هَ . ق . او راست : تعریف السلوک و دیوان ترکی . (هدیة العارفین ج 1 ص 302).
-
نظيف جدا
دیکشنری عربی به فارسی
معصوم
-
واژههای همآوا
-
نضیف
لغتنامه دهخدا
نضیف . [ ن َ ] (ع ص ) پلید. (آنندراج ) (ناظم الاطباء). نجس . (متن اللغة) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (المنجد). چرکین . (ناظم الاطباء). نَضِف . (متن اللغة) (المنجد). رجوع به نَضِف شود.