کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نظیر بودن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
پریشان بودن
لغتنامه دهخدا
پریشان بودن . [ پ َ دَ ] (مص مرکب ) متفرق بودن . پراکنده بودن . || درهم بودن . ژولیده بودن . آشفته بودن . || اضطراب داشتن . متوحش بودن . خیالات واهی داشتن . سرگردان بودن . || غمناک بودن . دلتنگ بودن . || فقیر و تهی دست بودن . بدحال بودن . || افشانده ...
-
خبر داشتن
واژگان مترادف و متضاد
آگاه بودن، مطلع بودن، مستحضر بودن، در جریان بودن، واقف بودن، با اطلاع بودن
-
مایل بودن
واژگان مترادف و متضاد
۱. خواهانبودن، طالب بودن ۲. راغب بودن، شایق بودن، مشتاق بودن، علاقهمند بودن
-
باخبر بودن
واژگان مترادف و متضاد
آگاه بودن، بااطلاع بودن، مستحضر بودن، مطلع بودن، واقفبودن ≠ بیخبر بودن، غافل ماندن
-
برابری کردن
واژگان مترادف و متضاد
مساوی بودن، معادل بودن، همسنگ بودن، هموزن بودن
-
منت داشتن
واژگان مترادف و متضاد
سپاسگزار بودن، متشکر بودن، ممنون بودن، منتپذیر بودن
-
owe
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مدیون، بدهکار بودن، مدیون بودن، مرهون بودن، دارا بودن
-
depends
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بستگی دارد، وابسته بودن، موکول بودن، مربوط بودن، توکل کردن، منوط بودن
-
ابحث عنه
دیکشنری عربی به فارسی
نگران بودن , منتظر بودن , درجستجو بودن , بيمار بودن
-
تاخم
دیکشنری عربی به فارسی
نزديک بودن , مماس بودن , مجاور بودن , متصل بودن يا شدن , خوردن
-
precede
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جلوتر بودن، جلوتر بودن از، مقدم بودن، اسبق بودن بر
-
owes
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بدهکار است، بدهکار بودن، مدیون بودن، مرهون بودن، دارا بودن
-
depended
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بستگی دارد، وابسته بودن، موکول بودن، مربوط بودن، توکل کردن، منوط بودن
-
depend
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بستگی دارد، وابسته بودن، موکول بودن، مربوط بودن، توکل کردن، منوط بودن
-
owed
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بدهکار، بدهکار بودن، مدیون بودن، مرهون بودن، دارا بودن