کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نظیرة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نظیرة
لغتنامه دهخدا
نظیرة. [ ن َ رَ ] (ع ص ، اِ) تأنیث نظیر، به معنی مثل و شبیه است . (از متن اللغة). رجوع به نظیر شود. || مهتر قوم که مردم در همه ٔ کارها به وی نگرند و دست نگر او باشند . (از ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از منتهی الارب ). نظورة. نظور. ناظورة. (متن اللغ...
-
واژههای مشابه
-
نظیره
فرهنگ نامها
(تلفظ: nazire) (عربی) (مؤنث نظیر) ، همتا ، همانند ؛(در ادبیات) شعر یا داستانی که به استقبال از شاعر یا نویسنده دیگری سروده یا نوشته می شود .
-
نظیره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: نَظیرَة، جمع: نظائر] nazire اثری که در تقلید از اثر شاعر یا نویسندۀ دیگری سروده یا نوشته میشود.
-
واژههای همآوا
-
نضیرة
لغتنامه دهخدا
نضیرة. [ ن َ رَ ] (اِخ ) بنت ضیزن بن معاویة السلیحی است ، پدرش فرمانروای جزیره و شام بود و گاهی به حدود ممالک ایران دست اندازی می کرد، شاپور به دفع او لشکر کشید، ضیزن به حصار حَضر سنگر گرفت و شاپور [ ذوالاکتاف ]سه سال آنجا را در محاصره داشت و نضیرة ک...
-
نضیرة
لغتنامه دهخدا
نضیرة. [ ن َ رَ ] (ع ص ) جمیلة. تأنیث نضیر است . (از اقرب الموارد). رجوع به نضیر شود.
-
نذیرة
لغتنامه دهخدا
نذیرة. [ن َ رَ ] (ع ص ، اِ) تأنیث نذیر. رجوع به نذیر شود. || آنچه نذر دهند. (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد). || فرزند که او را مادر و پدرش خادم یا قیم معبد و کلیسا گردانند. مذکر و مؤنث در وی یکسان است . (من...
-
جستوجو در متن
-
نظایر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: نظائر، جمعِِ نظیره] nazāy(')er = نظیره
-
نظایر
فرهنگ فارسی معین
(نَ یِ) [ ع . نظائر ] (اِ.) جِ نظیره ؛ مثل ها، مانندها.
-
ابوالوفاء
لغتنامه دهخدا
ابوالوفاء. [ اَ بُل ْ وَ ] (اِخ ) ابن عمر فرضی حلبی . او راست : معادن الذهب فی الاعیان ، الذین تشرفت بهم حلب و نظیره ای بر لامیةالعجم طغرائی کرده است و اشعار بسیار دیگر دارد و صاحب قاموس الاعلام نام او را ابوالوفاء عُرضی بن عمر آورده است .
-
حداث
لغتنامه دهخدا
حداث . [ ح ُدْ دا ] (ع ص ، اِ) جماعتی که سخن کنند. جمع است برخلاف قیاس حملاً علی نظیره سامر و سمار: فوجدت (فاطمة) عنده (النبی ) حداثاً؛ ای جماعة یتحدثون . (منتهی الارب ).
-
نظائر
لغتنامه دهخدا
نظائر. [ ن َ ءِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ نظیرة به معنی مثل و مانند. رجوع به نظیرة شود : گر نظائر گویم اینجا و مثال فهم را ترسم که آرد اختلال . مولوی .|| ج ِ نَظور است . رجوع به نظور شود. || افاضل . اماثل . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (متن اللغة). || گویند:...
-
نظورة
لغتنامه دهخدا
نظورة. [ ن َ رَ ] (ع ص ، اِ) نظور. نظیرة. ناظورة. (متن اللغة). رجوع به ناظورة و نظور شود. || دیدبان لشکر. (از آنندراج ) (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). طلیعة. (متن اللغة): نظورة الجیش ؛ طلیعه ٔ سپاه . (از اقرب الموارد) (از المنجد). طلیعه . پیش رو ل...